دادِ دل {عاشــــقانه ها} :: 💕 پــاتوق منتظران

💕 پــاتوق منتظران

♡ انتظــــار آمــــادگی ست نه وادادگــــی ....







💕 پــاتوق منتظران

♡ انتظــــار آمــــادگی ست نه وادادگــــی ....

💕 پــاتوق منتظران

●●●▬▬▬ ♡بهانه های انتظار...♡ ▬▬▬●●●

*❤ مرا عهدیست با مَهدی(عج) ❤*
*❤ که تا جـــان در بدن دارم ❤*
*❤ به راهش گام بردارم ❤*

●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬●●●

شیخ کلینی روایت کرده اند از امام جعفر صادق (ع)
که این دعا را تعلیم زُراره فرمود
که در زمان غیبت و امتحان شیعه بخواند :

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی نَفْسَک

فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی نَفْسَک لَم اَعْرِفْ نَبِیَّکَ،

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی رَسُولَکَ،

فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی رَسُولَکَ لَم اَعْرِفْ حُجَّتَکَ،

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی حُجَّتَکَ فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی حُجَّتَکَ

ضَلَلتُ عَنْ دینی؛

💕 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💕

●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬●●●

💕 کلُ یوم ٍعاشـــــــــــــــورا 💕

💕 و کلُ عرضٍ کـــــــــــرببلا 💕

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

در این رسانــه ی دنیا،
میان بــــــــرفک ها
نه مانده از تو صـدایی،
نه مانده تصویــــری

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

امـــا حالا ما آمده ایم تا زینبت شویم مولا ...

رسانه ای میسازیم زینب گونه ...

از تـــو: هم صدا بر جای میگذاریم

هم تصویر

هم عاشقانه مینویسیم

هم عارفانه

اینجا همه چیز از آنِ توست عشق من

💕 مَهـــدی جـــانم 💕

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

در تلاطم آغوشت
احمقانه است شناگر ماهری بودن!
در تو
تنها باید غرق شد

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

تو مثه آبی روی آتیشم
لحظه به لحظه عاشقت میشم
جادّه ی عشق و رو به من وا کن
خواب دنیا رو غرق رویا کن

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

چقد قشنگـــــــــــــــــــــــــه
اینقد مخلصانه برا امام عصر(عج)
مطلب بنویسیم و کار کنیـــم
که آقا شب ظهـــــُــور
خبــــر ظهورشونو
بدن مـــــــــا
بــراشون
منتشر
کنیم!

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

گمنامی برای شهوت پرست ها درد آور است
اگر نه همـــه اجــــر ها در گمنـــامی ست
(شهید سید مرتضی آوینی)

💕 میخواهم گُمنـــام بمانم 💕
♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥
مدتهاست وِردِ زبانم شده است
اللـّـهم عجّـل لولیّک الفــــرج...
آخر آقا جان من بی تو یعنــی :
فَنـــــــــــــــا

اللـّـهم عجّـل لولیّک الفـرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیرِ انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

patoghemontazeran@chmail.ir

♡ آخرین حرفهای بی بهانه
♡ لوگوهای ما
♡ دعای سلامتی امام زمان
♡ لوگوی همسنگران ارزشی
♡ امکانات وب
♡ لوگوی شما

۱۰۹ مطلب با موضوع «دادِ دل {عاشــــقانه ها}» ثبت شده است

دادِ دل | جمعه ...

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۸ ق.ظ

♥♡ آقای من سلام ♡♥

امامم نمی آیی ؟ چند صباح دِگر باید جمعه هایمان غمگین باشد
و تو در پس پرده ی غیبت ، هر پنج شنبه شب تا صبح جمعه هایت را بی چشم بر هم گذاشتنی در خانه کعبه برایمان دعا کنی :'(
چن صباح دِگر ......... :'(
.....

آه .. نه
نه .. تا ما لایق نشویم ، نمیشود
تا ما دست روی دست گذاشته ایم و مینگریم ، نمیشود
با طلب بخشش کردن ، هیچ نمیشود
آری هرچه ما بگوییم آقا جان شرمنده ایم ...
بگوییم آقا ببخش ...
تو خواهی بخشید .. امــــــــا
اما با ببخش ببخش های ما و نشستن هایمان
تو نخواهی آمد
تو یار میخواهی نه سربار
خدا دِگر تو را با اشک برای ما نخواهد فرستاد
باید آماده ی آمدنت باشیم
باید به سمتت بشتابیم
باید جانمان را ، آبرویمان را ،
افتخاراتمان را ، مَنیَّتِ مان را ،
و تمامیِ خودمان را
در کف دست بگیریم و در برابرت
اقرار کنیم به هیچ بودنمان
.
آری این من باید بی من ، به محضرت بیایم
این من باید محو شود در تو ...

تا من ، تو نشوم ، نمیشود ..

آقای من ... دعایی کن برایم
مولای من .... یاری ام کن ، که بی تو نباشم در این دنیای زمینی
مرا آنگونه بساز که توان یاری ات را داشته باشم
آنگونه عاشقم کن که جز رضای تو و یگانه معبود بی همتایم را نخواهم

الهی آنگونه زنده ام بدار که نشکنم هرگز دلِ مَهدی ام را
آنگونه بمیران که باشم شهیدِ راهِ تو در رکابِ مَهدی ام

عزیز ناپیدای من

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۵۹ ب.ظ

بهانه بسیار دارم برای عشقبازی

و این بار هم

باز دوباره به نام مهدی 


شبیه خاطره نویسان به هر کجای زمین که می رسم

از تو می نویسم و از آدم قصه های م 


می دانی ؟

شاید  ندانند من هم به قانون خدا با تو عاشقی می کنم

همان قانون : گنجِ پنهان و من و آدم قصه های عاشقانه ام


روزی خدا دست به صورتگری زد

و خودش را به تمامی در آینه ی خلقت : تصویر گری کرد 


و آن چنان زیباپسند بود که هر چه در ذات خود از اسماء و صفات ش مخفی داشت

در آدم قصه های عاشقانه اش به امانت گذاشت تا روزی

تمام اهل آسمان و زمین

مبهوت این زیبایی شوند 


و هر که لایقِ دیدن زیبایی هاست و چشم زیبابین دارد

خدا را در آینه ی وجود تو در آفرینش :

در حال ظهور و تجلی ببیند


بیایند

مرا دیوانه بخوانند

اما من دیوانه نیستم

من فقط کمی عشق را به رسم خدا و عشقبازی هایش :

در زمین عاشقی می کنم 


که باید از خدا عشق را عاشقی را عشقبازی را با محبوب ش آموخت

که خدا عاشق خودش بود

که هر چه زیبایی داشت در صُلبِ آدم عاشقانه هایش پنهان کرد


و حال در این آخرالزمانه :

من به تو رسیدم

به تو به مهدی ام

که تجلی خدا در آینه ی خلقتی 


عشق ناپیدای من :

دل ت آرام عزیز من

که من تو را به قانون عشق خدا :

دوست دارم و می خواهم ت 


حتی اگر نبینم ت و

حتی اگر دست زمینی ام  به بلندای وجود آسمانی ات هم نرسد 


همین که حاضری و همین که مرا از جهالت غیبت رها کردی

برایم بس است 


صادقانه و خالصانه از ماورای جان م :

این جمله را می نویسم

که بی نهایت

دوستت دارم

دادِ دل | آسمانی شدنِ شهید سید مرتضی آوینی

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ

مکه برای شما ، فکه برای من

بالی نمیخواهم

با همین پوتین های کهنه هم

میتوانم به آسمــــــان برم

 

" شهید سیّد مرتضی آوینی " ♥♡

 

 

او با همان پوتین های کهنه اش به آسمانها سفر کرد

در این سفر نه بالی میخواست برای پرواز

و نه ریسمانی که با کمکِ آن خود را بالا بکشد

و نه کفشها و لباس هایی نو و شکیل .

او تنها دلی میخواست عاشق و آسمانی

 

دلی که به آسمان نشان داد ..

بی پَرِ پرواز هم .. میشود به سمتش پَر کشید

و لباسهایی خاکی و پوتین هایی خاکی و کهنه

اما ارزشمند تر از طلا

این ها سید مرتضی را

سید شهیدانِ اهل قلم کرد و

به آسمــــــــــان برد

 

♡♥ سفر آسمانی ات مبارک سیّد جان ♥♡

 

شهید سید مرتضی آوینی

 

دادِ دل | آخر الزمانه است

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۱ ب.ظ

.....

راست میگویند ...

آری راست میگویند : که دوره آخر الزمان است ..

آخر الزمانه ای که مردها ، همچون زنان ... و زنان ، همچون مردان میشوند ..!!

 

آری ...

در زمانه ای که مــَــــــن به جای مردها چشم میدوزم به زمین ... ،

آخر الزمانه است

 

آنجایی که : به جای آنکه مردهای سرزمینم مردانه چشم ببندند از من و همه ی خواهران سرزمینم ،

من باید از شرم چشم بدوزم به زمین  ... و سنگ فرشهای خیابان را متر کنم ... ،

آخر الزمانه است

 

وقتی چادرِ من ، که ارثیه ی مادرم زهـــــــــراست .. میشود مایه ی تمسخر برای عده ای ،

وقتی مردانگی و چشمانِ به زمین دوخته ی مــــــــردان سرزمینم .... میشود مایه ی تمسخرِ عده ای ،

آخر الزمانه است

 

در دوره ای که اگر دلی

عشقی غیر از عشقهای زمینی را در خود جای دهد ... میشود مایه ی تعجّب ،

دلی که عاشق شهدا ست ،

دلی که عاشق مَهدی ست ،

میشود تنــــــــــها... ،

آخر الزمانه است

 

 

آخر الزمانــــــه است آقای من

و من در این دنیا ، سالهاست بی تو "و تنها با حسِ حضورت در قلبم" زندگی میکنم

اما دگر توان بی تو بودن در این زمانه را ندارم

محبوبِ من بیــــــــــــــــــــا ... مَهدی ام

 

به امید دیدار عشــــــقِ من 

 

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم
 
اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
 
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم
 

دادِ دل | آقای من دلم گرفته

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۲ ب.ظ

مَهدی جان ..


آقایِ من دلم گرفته ...
ای مولایِ من ... آرامِ جاااانم .... کجایی آقا ...
 
بابایِ من...
بابای آسمانی ام ... عزیزِ جانم ... کجایی بابا ...
 
کجایی من فدایت مهربانم ...
 
بیا جانم فدایت ...
 
بیا کمی به رسم پدر بودنت ، دستی بکش بر سرم ...
 
بیا این دختر کوچک و بیقرارت را در آغوش بگیر تا آرام گیرد ...
 
بیا اشکهایم را با دستهای گرم و پدرانه ات پاک کن ..

تا به این بهانه، گرمای دستانت بر روی صورت بنشیند ... و جانی دوباره بگیرم از دستان پر مِهرت عشقِ نا پیدای من ...
 
بیا عزیزِ من ...
 
بیا دستان کوچکم را بگیر به آسمانها ببر ...
 
من آسمان میخواهم.. از زمین خسته ام .......
 
بیا مَهدی ام .... تو را قسم به مادرت زهرا بیا ...

 

دادِ دل | غمِ مَهدی

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ

♥♡ یا زهرای مرضیه ... ♡♥
 
سلام بانو ... ♥♡
سلام بر تو ای مادر پلو شکسته ...
 
بمیرم مادرم پهلویت را شکستند ..
 
حالا نیـــــــــز ........
حالا نیز .. میشکنند قلب مَهدی ات را مادرم ..
 
چه کنم با این همه غم ...
 
چه کنم با اینهمه آه ...
 
آه مادر! چه سنگین است غم تو ...
 
و چه سنگین است غم مَهدی ... هم زِ داغ تو مادر جان ...

و هم دیدن چشمان بارانی اش زِ این همه بی مهری از جانب ما شیعیان ...

و هم تنهاییی اش با وجود این همه مُدَّعی میان شیعیان و دِگَر ها .. و آه ...
 
آه ..
آه و واویلا .. :'(

 

دادِ دل | بیـــــــا مَهدی ام...

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ب.ظ

سلام مولای من...

کجایی عشقِ نا پیدایِ من ..

بهارِ من تویی آقایم ...

بیا تا نشانِ این بهارِ زمین بدهم

که هیچگاه بهاری نبوده و نیست

بیا تا نشانش دَهَم بهار چیست ...

بهار دلها می آید ...

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ق.ظ

سلام بر تنها امام حاضرِ خلقت ... سلام مَهدی جان
سلام بر مادری که جان میدهم برایش ... سلام زهرای مرضیه (س)

مادر مهربانم ... این سال را با نام و یاد تو آغاز کردیمش
امسال یـــــــــــــــا زهرا گفتیم و یا مقلب القلوب خواندیم ...
فاطمیه هم محرمی ست برایمان
مادرم ، امسال نمیدانم چه خبر است

 
با تمام سالها برایم فرق میکند انگار .. حس و حالی دارد ... عطری پیچیده انگار در شهر ... تپش هایی دارد قلبم ... بارانی ست چشمانم ... صدای قدمهایی آشنا می آید از دورها انگار ...

 
چرا نفس نفس میزنم .. نمیدانم
چرا تپش تپش دارد قلبم .. نمیدانم
چرا قطره قطره از چشمانم باران میبارد .. نمیدانم
چرا آرام و قرار ندارم .. نمیدانم
چرا ، چرا چرا میکنم .. نمیدانم :(
نمیدانم ... نمیدانم .. شاید .. شاید .....
....

 
شاید .... قرار است پایان بگیرد زمستان عمرمان ..
شاید قرار است بهـــار شود و گل کنند درختان سرد و خشک زمستانی ...
شاید قرار است خورشید فجر امید از پشت ابرها سر برآورد ...
شاید قرار است طلوع کند خورشید عالم تاب ... و گرما بخشد به سردیِ زمین ...
شاید قرار است ........... :(
خـــــــــــدای مهربانِ من .... یعنی میشود ... ؟

 
میشود که این بهار مژده ی رسیدن بهار دلها را بشارت آورده باشد با خود .... ؟
میشود امسال به حق حضرت زهرا چشمان ما به نور درخشان جمالِ مهدی زهرا روشن شود ... ؟ 


بار خدایا بی تابم ...
چه خبر شده در آن سوی آسمانها .. ؟
.....
ندایی بفرست معبودم ...
آه خدایا ... 

 
نه ... دگر توان نوشتن ندارم ... باریدن گرفته قلب و چشمانم ...
میخواهم به محضرت بیایم خدا ...

شاید بعد باز هم بیایم و بنویسم از عشق
................
........
این نقطه چین ها ینی مینوسم بعدا :(

تنها آنچه میماند جمله ایست با مَهدی ام ... :
آقای من بیــــــــــــا ... سفر کوتاه کن مولا ...
 

 
یـــــــــــــــا مَهدی ...
اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
 
اللَّهُمَّ صَلِّے عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهُم اَجمَعین

 

وقتی تو بیایی

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ق.ظ

دلتنگی این روزهایم را بهانه کرده ام

تا برایت از فرداها بگویم

همان فرداهای روشنی که

تو قرار است در خاطره اش به روشنیِ هزار خورشید بتابی

همان فردایی که قرار است بیایی و

فاطمیه ای نباشد 


فاطمیه را اهل زمین بنا کردند تا ظلم برقرار بماند در زمین

اما .....

تو که بیایی

تمام می شود

این قصه ها این حقایق تلخ این دیوارهای لبریز از سکوتِ زمین

که همه بر  روح و جانم ظلم می کنند

از کنار هر دیواری که عبور می کنم

یاد چشمان علی می افتم

وقتی به کوچه رسید و

فاطمه اش را میان در و دیوار دید

شاید باید دیوارهای زمین را این فاصله ها را بردارم

باید فاطمیه را به تو بسپارم تا کمی درونم آرام بگیرد

فاطمیه دل خونم می کند در زمین

در غم های مولایی که قرار است صاحب عزای این روزهای زمین باشد

باید با تو به فرداها سری بزنم

آنجا که می آیی و اذن جهاد می دهی تا تمام ویرانی های زمین آباد شود

می آیی و هر چه غریبی است بر می داری به اشارتی

باید کمی منتظر بمانم

باید فعلا با همین ندایِ حُزن آوره پیچیده در خلقت کمی تاب بیاورم

 باید کمی انشراح بخوانم باید دل م آرام بگیرد

دادِ دل | یــا رضـــــــــــــا ...

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۰۸ ب.ظ

 

امام رضا

من باشم

تو باشی و صحن انقلابت...ء

دنیا را می خواهم چه کار؟!ء

 


˙٠•●♥  السلام علیک یا شمس الشموس  ♥●•٠˙

 

 

  

 امام رضا

 

 


 

  

دانلود آهنگ :

کاشکی بازم تو حرم ... با کفترات بپرم

پیش تو پر بگیرم ... ازت خبر بگیرم

 

 دریافت

 

حجم: 3.26 مگابایت
عنوان: آهنگ کاشکی بازم تو حرم _محسن چاوشی
  

  


 

 آقای من .. مَهدی جان ...

امروز راهی مشهدم ...

راهی آستان قدس ...

آقا دلم در تپش است ...

این بار که به مشهد الرضا میروم

سرشار از عشقم ...

سرشار از عشق تــــــو ...

این بار با حضور تو به قدم به شهر بهشت میگذارم آقــــــــا ...

این بار دستم را در دست تو گذاشته ام .. حس پرواز دارم ...

پروازی به دیار عشق ...

با تو ای عشقِ من ... سر میزنم به سلطان عشق ...

 با تو به دیدار عشق رفتن چه صفـــــــــــایی دارد مولای من ...

هرگز دستان کوچکم را رها مکن .. پدر آسمانی ام ...

من این بار سرخوش به دیدار یـــــــــارم

 

یا علی موسی الرضا ... من این بار

تنها ظهور یار را از تو میخواهم آقایم

اگر حاجتم روا کنی .. دیده و جان را نثارش میکنم

 

 

یا علی موسی الرضا سلطان عشق

راهی مشهد شدن با شور و عشق

دو صد چندان مرا بی تاب دیدارت کند

  


 

دادِ دل | تو را گم کرده ام ....

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

آقـــــــــــا جان ...

تو را گـــــم کرده ام ...

گم کرده ام میانِ شهر ، تو را ...

میان رنگارنگ ها ...

میان آنچه که هست اما در واقع نیست ...

میان تمام آن به اصطلاح ، ... بودن ها ...

 

تویی که هستی نمی بینَمَت ...

چگونه پر زنم به سمت آسمان ...

پر پرواز میخواهم مولا ...

پرهای خودم شکسته اند ...

دستانم را بگیر ...

.

میخواهم بروم در میان تمام این شلوغی ها

تمام قامت بایستم ...

چشم در چشم جهان

برای چند لحظه ای بر تمام چشمهایی که خیره خیره نگاهم میکنند ... خیـــــــــره شوم

سپس چشم از همگان ببندم و رو به آسمان

نفسی عمیق بکشم

عطر پیراهنت را که استشمام کردم

چشم بگشایم

و با همان چشمانی سرشار از شوق

رو کنم به تمام چشمهایی که هنوز به من خیره گشته اند

با چشمانی که از حس حضور تو بارانی شده

نگاه شان کنم

سپس فریـــــــــــادی سر دهم

که : بوی عطر یوسف زهرا مــــــــــــــی آید ...

یـــــــــــــــاران به پــــــــــــــــــاخیزید ...

به پـــــــــاخیزید که مَهدی در انتظار مــــــــــــــاست ....

.

.

 

باران تویی به خاکِ من بزن

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ب.ظ

دل م هوای باران داشت

هوای تو را و

امروز باران آمد

اما بارانی که عطر و بوی حضورت را می داد 

بارانی که بر خاک خشکیده ی درونم بارید و

مرا إحیاء کرد

بارانی که بر منِ بی تو عاشقانه بارید و

تمام من را به حقیقت بی انتهایی چون تو رسانید 

دوباره نفس کشیدم در هوای نفس های ت

باران آمد و من

زیر باران بدون چتر

تمام من م را

رو به آسمان آبی خدا گرفتم و

تقدیم ت کردم

زیر باران نگا ه م را به عشق دیدارت تطهیر کردم

بهانه بود ماندن م در زمین :

باید به تو می رسیدم

دلتنگ می شدم

تو را می دیدم

از خودم می گذشتم و تو را حضورت را به روشنی می دیدم در خلقت

نمی دانم

تا تمام این مسیر عاشقی را از پل شکسته ی نفس م بگذرم :

تو منتظرم می مانی تا بیایم یا نه ؟

می دانم قراری عاشقانه داری با خدا و باید بروی :

اما ....

چه بمانی چه نمانی :

خیالم آسوده است که از هر کجای این خلقت :

چشمان آسمانی ات قلب مهربان ت هوای هوای مرا دارد

تو مولایی

تو مهدی ای

محال است من باشم و تو هوای خاطرم را نداشته باشی !!

محال است من باشم و مهدی باشد و من :

بر پُل شکسته ی نَفس م تنها بمانم

دست ت

دست م را بگیر :

اجازه بده کمی شور عشق ت به جانم بریزد

اجازه بده گرمی دستان ت دلم را دل گرم کند به اینکه من مهدی دارم

اجازه بده کمی غربت ت به جان م بشیند

کمی تنهایی ات را با من قسمت کن

شاید غریبی تمام شد

شاید زودتر آمدی

شاید جانم را فدای ت کردم و عمرم را به پای آمدنت ریختم

فقط کمی مرا حوصله کن

کمی مرا دوست داشته باش

خدایا ....

مولای م را به تو می سپارم

هر کجا هست خدایا نگهدارش باش

دادِ دل | زینبِ حسین .... زینبِ مَهدی

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۸ ق.ظ

سلامی گرم به بانوی کربلا

به زینبِ کبری

میلادت مبارک زینبِ حسین 

میلاد نورانی و آسمانی ات مبارک دختِ علی و فاطمه

 

بانوی من ....

من تازه امشب از عمـــــــق جان با نگاهی دگر شناختمَت ....

امشب دوستی آسمانی برایم از تو گفت

از قانونی آسمانی برایم گفت

از " ما رَأیتَ اِلّا جَمیلا "

از زیبایی های جهان : از نگاه تو

از تویی که از همان ابتدای خلقتت

اصلا زمینی نبودی ... آسمانی بودی

از دید آسمانی و سرشار از عشقت

از خدایی دیدن تمام آنچه بر تو گذشت

از اینکه تو جز خدا و جلوه های رَبــّـانی خدا چیزی نمی دیدی

از اینکه حتی آن دم که بر بالای تَله زینبیه

به قتلگاه می نگریستی

چیزی جز تجلی ربّ ت را ندیدی

از اینکه حتی آن دم که حسین ت را در میانه قتلگاه دیدی

دم از غصه و آه و ماتم نزدی

حسین ت را با چشم " ما رَأیتَ اِلّا جَمیلا " می نگریستی

غمی در چهره نداشتی چرا که تو در چهره ی حسیـــــــــــن

چیزی جز تجلی آن جلوه های ناب خداوندی را ندیدی

چیزی جز تجلی آن صفات لایزال الهی در حسینِ تو نبود

تو تمام این زیبایی ها را در برادرت دیدی ... بانو

آنچه تو در میان گودی قتلگاه دیدی هیچ کس ندید ....

آری بانو ... تو در آن غوغا ، خدایت را دیدی ... ربّ جلی را دیدی

 

آنجا که همه خون و ظلم و ستم و سرهای بریده دیدند ....

تو خدا دیدی

تو حسیـــــــــــن دیدی در آغوش معبود

تو جز زیبــــــــــــایی ندیدی

چه مقام با عظمتی ....

چه شکوه و جلالتی ....

  

  ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ

 

آن قانونِ آسمــــــانی همین بود ....

قانونِ آسمانی : تو بودی و نگاهت زینب جان

 

قانونِ آسمانی : تغییر زاویه نگاه بود

یعنی آنگونه که تو دیدی ..

قانونِ آسمانی این است : از آسمان به زمین نگریستن _ نه از زمین به آسمان

قانونِ آسمانی : نگاه و دید خالق به مخلوق است _ نه مخلوق به خالق

قانونِ آسمانی : نگاه زینبِ حسین به کربلا و واقعه عاشورا بود _ نه نگاه منه زمینی

 

قانون آسمانی این است : " ما رَأیتَ اِلّا جَمیلا " : قانونِ زینب

 

  ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ ♥♡ღ

 

 بانــــــــــــــو حالا در این شب میلادت 

عیدی ام را با زینبی شدنم میخواهم بگیرم از اسوه صبر و استقامت و عشق

مرا هم کمی شبیه خودت کن فدایت شوم ... کمی شبیه زینب ..

تو برای حسین (ع) زینب بودی

من هم میخواهم برای مَهدی (عج) زینب باشم

میدانم زینبی شدن و زینبی بودن و ماندن سخت است

اما اگر یاری ام کنی و برایم از خداوند عزیز و عظیم بخواهی

اگر دعایی بَهرِ آسمانی شدنم کنی ....

امید دارم که میشود روزی زینبِ مَهدی ام بشوم ....

.

.

 

زینب مهدی ام

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ب.ظ

امشب اهل آسمان برای تبریک به محضر مبارک ت می آیند

برای تبریک دختری از نسل صداقت و پاکدامنی

دختری از جنس آینه

که با هر نگاه ش خدا را در خلقت در تجلی می دید

خواهری

که جز به چشم زیبایی به خلقت نگاه نکرد

و هر چه دید جز زیبایی نبود

زینب بود و تمام هستی غرق در توحید

نگاه ش آسمان را به لرزه درآورد

وقتی چشم بر هر چه ستم بود در دنیا بست

و چشم را رو به تجلیِ خدا در عرش خداوندی باز کرد

به حقیقت زینب  آینه ی دلدادگی بود برای امام زمانش

وقتی قدم به قدم با امام زمانش : 


زمین را طی کرد

تا به معرکه ی عشقبازی رسید

قصد قُربت کرد

تا جز با چشم خدا نبیند

و هر چه دید جز زیبایی نبود

کاش من هم برای تو :

زینب باشم عشق من


در غیبت در کنارت باشم 


در حضور با تو زندگی کنم و 


در ظهور دنیا را با تو عاشقانه قدم بزنم 


خدایا

به نام مولایم مهدی

مرا زینب مهدی ام قرار بده

می خواهم عشقبازی ها کنم با مولای م در خلقت

دادِ دل | کاش بودی آقایم ...

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ
♡♥ یا مَهدی جان .. ♥♡
این صفحه را به عشق تو اینجا گشوده ام ...
تا در لحظه های دلتنگی ...
تا در لحظه هایی که جز تو کسی را نمی یابم برای هم صحبتی
بیایم و کمی در کنار دلتنگی ام بنشینم و با تو ای عزیز ترینم ، هم صحبت شوم ...
تا در این گوشه ی زمین کمی آرام بگیرم ... از وجود نازنینت
آقای من ... در این روزهای بی تو در این دنیا
گاه گاه قاب چشمانم بارانی میشود
دلتنگ ظهورت میشوم
آخر همه ی دنیایم شده ای آقایم ....
این روزهای بی تو سخت میگذرد برایم مولا ...
کاش بودی امامم .... کاش کنارم بودی
کاش بودی برای این دختر کوچکت پدری میکردی
کاش بودی بابای آسمانی ام ... تا با صوت قرآن ت آرام میگرفتم
.......
....

امام علی النقی(ع) | آهای شیعه ها ... !!

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۶ ب.ظ


آهــــــــــــــای شیعه هــــــــــــا حواستون هست  ؟؟؟!!!!!!

 
وقتی اسم امام نقی رو تو گوگل سرچ میکنیم عکسای خیلی خیلی نامناسبی میاد!!!

 

** البته شما سرچ نکنیــــــدااااااااا !!!!!!! **

اجازه بدید عکسهای خوب و مطالب درست و مناسب بر روی وبلاگ ها و سایتها قرار بگیره و رتبه شون تو گوگل بره بالا تا این عکسا جایگزین اون مزخرفات بشه ...

پس خواهش میکنم فعـــــــلا بی خیال کنجکاوی بشید ...

فعلا تمام سعی تونو بکنید که هرچی میتونید عکس آپلود کنید تو اینترنت ...

یا اینکه عکسای موجود رو هرروز مدام انقدر باز کنید و دانلود کنید تا رتبه شون تو گوگل بره بالا ... 

اینکارو زیاد انجام بدید عکسای خوب رو زیاد کلیک کنید و باز کنید یه کاری کنید رتبه ی این عکسا بره بالا تا بره تو صفحه اول گوگل ...

بچه ها ..: نوه ی عزیز امام هادی(ع) (امام زمانمون ، مَهدی مون) دلش خونه از این قضیه ها...

بچه ها... : هوای دل آقاتونو داشته باشین ..

دوسال گذشته ها حواسمون هست؟؟ منتظران مَهدی دست بجنبونید...

جنـــــــــگ نـــــــــرمه ...

بیا ثابت کن تو جنگ نرمم پیروزی ... ܓ✿ܓ✿ 

 

اگه واقعا شیعه هستیم سریع پوسترهای امام رو با اسم امام به انگلیسی و فارسی
 
تو برچسب هامون بزنیم :

 

امام نقی ع ،نقی،naghi,emam naghi,ع,اهانت به امام نقی,امام نقی,امام نقی علیه السلام,علی النقی,نقی ع ،نقی ،imam naghi,هادی،امام هادی،emam hadi

 
↑↑ همینا رو کپی کنید تو برچسب هاتون ↑↑

 
یا همین مطلب رو کپی و در وب خودتون پیست کنید ....    

    

امام نقی(ع)

 

امام نقی ع,نقی,naghi,emam naghi,امام نقی,علی النقی,نقی ع ،imam naghi,امام نقی علیه السلام,هادی,امام هادی,emam hadi

  

 

امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)

  

امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)

  

امام نقی(ع) 

    

امام نقی(ع)امام نقی(ع)امام نقی(ع)

 

↑↑ بر روی عکسا کلیک کنید ... باز کنید ، دانلود کنید ... ↑↑  

 

عکسای بیشتری بر روی "پاتوق" قرار خواهد گرفت

رزمنده های جنگ نرم : تو این راه همکاری کنید ...


اگه واقعا رزمنده ایم باید یه کاری بکنیم برا امام مون .. !!

یـــــــــــــا مَـ♡ـهدی مددی ...   

 

اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... 

 

 

دادِ دل | ♥♡ مَتی تَرانا وَ نَراک ♡♥

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ

....

مَهدی ام .. این جمعه دل بارانی و دریایی است ...

مَهدی ام ... این دل تمنّای وصال دارد بیـــــا ...

 

مَهدی ام ... این آرزوی هر شب و روز من است :

که ببینم روی چون مـــــــــاهِ تورا

 

تا ببینم آن روشنایی عالم تـــــــــابِ تورا

تا که روزی بشنوم با گوشِ جان صوت قرآنِ تورا

 

تا که روزی بشنوم آن صدای پای بابای جهــــــان

تا که آرامش بگیرم با صدای "الله اکـــبرِ" پُــر شورتان

.

.

آقــــــــــای من ... : ♥ مَتی تَرانا وَ نَراک؟؟

مـــولای من ... : ♥ مَتی تَرانا وَ نَراک؟؟

 

با شو و با عشق خواندمش .. : ♥ مَتی تَرانا وَ نَراک

کــِـــی میشود بینم تـــــــــــورا ... با چشم دل ؟؟ مَتی تَرانا وَ نَراک

 

این چشم سر نیست لایق دیدار یار

اما عزیــــزِ فاطمه من احتیاجم نیست بر این چشم سر

با چشمِ دل می بینَمَت ... 

تنها بیــــا ...

 

کی دیده ام

بیند تورا

آن دم که تو

حاکم کل جهان

گشتی به اذنِ رَبّ مَنّان و جَلی

 

 http://media.afsaran.ir/silOIA_535.jpg

 

کی دیده ام ........ لایق دیدار یار .......... میشود آخر

 

اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... 

 

 

   http://gallery.omidvaran.org/wp-content/gallery/salam/salam20.jpg

💕

سلام مولایم ...
سلام امامم ...
:(

حالتان خوب ست آقایم ؟
از دل دریایی ات چه خبر فدایت شوم ؟ :(

آقا جان دلِ من گرفته ..
هر کجا میروم دلم میگیرد ..
دلم میگیرد که چرا روزها از پِی هم میروند و کسی لااقل با سلامی یادی نمیکنند از شما ...

امیدم به سنگرهای توست عزیزِ جانم
امیدم به اینجاست
به اینکه روزی ببینم
هر روز هرکس به سنگرت که وارد میشود حتی اگر حرفی ندارد برای گفتن .....  
خب تو که هستی مولایم ...
پرده درب سنگرت را که کنار میزنند
با شوقی سرشار از دیدن رویت سلامی دهند از عمق جان به شما آقـــــــــا ...

حتی فقط همین که به محض ورود با حس حضورت
دستی به سینه بگذاریم و بگوییم :
آقــــــــــــــا سلام 

* السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه ... *

ای کاش بتوانیم هر کجا میرویم یادی و نشانی از تو بر جای گذاریم
تا تمام دنیـــــــــــــــــــــا ببینند و بدانند که امام ما همه جا و در همه حال در کنار مان است ...
و هر روز با حضورش زندگی میکنیم...
و روزگار میگذرانیم با آقــــایمان ...
و با تمام عشــــــقِ به تو ...
سلامی بلند بــــالا میدهیم به تو که پدر آسمانی همه ما هستی بهـــــــــــــــترینم ...
 
سلامی که صدایش برسد به گوش تمام جهان..
و کر کن گوش آنان را که می انگارند نیستی
آدمی به نیستی سلام نمیدهد .. به هستی سلام میدهد...
تو تمام هستیه مایی آقایم



هست و نیستم به تو بسته ست ... جانم به فدای بودنت مولایم

  

💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕  💕

 

دادِ دل | جمعه ای دیگر رسید آقـــــــــایم

جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ق.ظ

        سلام مولای من ...
     سلام عزیزِ جانم ...
  سلام امامم ...

 
آقا جان ... فدایت شوم ... این پنج شنبه هم تمام شد ... [گریـــــــــه]
ساعت از دوازده گذشته و جمعه شده جانا ...

جمعه ای دیگر رسید آقـــــــــایم ...

  
یعنی میشود اینبار تا خورشید جمعه غروب نکرده آمده باشی ... ؟؟ [گریـــــــــه]
یعنی میشود این جمعه چشمانم جمال نورانی ات روشن گردد فدایت شوم ... ؟؟ [گریـــــــــه]
یعنی میشود اینبار دعایمان اثر کند ؟؟ [گریـــــــــه]
یعنی میشود امشب که میروی به خانه ی کعبه و تا صبح برای فرج دعا میکنی [گریـــــــــه] خدا لطفی به ما کند و ظهورت را برساند پدر آسمانی ام ... ؟؟ [گریـــــــــه]
آقا جانم امشبی را دست مرا هم بگیر و ببر بر در خانه ی کعبه ... تا من هم در کنارت با اشک و ناله و آه بخواهم از خدای منان تعجیل در فـــــــــــــــــرجت را
تنهایت نمیگذارم مَهدی ام ....
بی حضور تو دنیایم بی معناست ....

 
آنقدر ناله میزنم تا روزی خدا دعای عاشقانه ام را برآورده کند
و مرا لایق دیدار عشقم (مَهدی) گرداند ...
آنقدر روز و شب اشک میریزم و فرج میخوانم و ............
تا خدا دلش برایم بسوزد
آقــــــــــــــای من .... دل بی قراری هایم از سال و ماه و هفته گذشته ...
به روز و ساعت و ثانیه کشیده مولایم ...

 
آخر کجا ها را باید جستوجو کنم تا بیابم تورا ... ؟؟[گریـــــــــه]
 
آقای من ... مَهدی ام .... پدر آسمانی ام ...
بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
  

 

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم

  

♥♡  اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
♥♡ و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
 
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم

 

 

 

 

دادِ دل | دوباره هفته به پنج شنبه رسید....

پنجشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ق.ظ
سلام آقای من ...
جانم فدایت مولا ...
دوباره هفته به پنج شنبه رسید و
دوباره این دل من
گرفته بهانه ی جمکران تورا آقا
کاش میشد یکی از همین روزها
با چشم دل ببینم تو را جانا
تا که این دل قرار گیرد بابا

مخاطب من

سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۴۶ ب.ظ

مسافر آسمان م

های دنیا !!

تو و ضمیرهای غایب ت دیگر به کارم نمی آیید :

مخاطب من همیشه حاضر است

 

مدت ها بود به قانون فاصله و به عادت اهل زمین

با ضمیرهای سوم شخص غایب با تو عشقبازی می کردم

اما ...

دل م نیامد

وقتی این چنین حاضری در خلقت : تو را غایب بخوانم

به حکم قانون بقای وجود مبارک ت :

من هم از تو مخاطب حاضری می سازم جاودانه

تا با هر وازه ی عاشقانه ام که لبریز از حضور توست

تو را در خاطره ی اهل زمین بازسازی کنم

که مهدی مولای من :

در حجاب غفلت دنیایی اهل زمین :

غایب است

اما در ذره ذره ی این وسعت بی کران آفرینش  :

حضورش ثبت شده است

باشد :

غایب باش

برای این اهالی دنیا که بی تو لبریز از خوش گذرانی اند

اما خواهشی دارم از محضرت  :

برای دل کوچک آسمان ت :

حاضر باش عشق من

بیا و ببین که از غایب بودن ت گذشتم :

من ... تو ... را مخاطبی حاضر می خوانم

می خواهم با تو در لحظه در حضور عشقبازی کنم

مخاطب خاص  عاشقانه های منی تو :

حضورت مستدام بر واژه های عاشقانه ام

دادِ دل | حرفهای دلم ...

سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۱۱ ب.ظ

یا صاحب الزمانم ... ܓ✿

واژه واژه که خواندم تو را تمام و کمال

دل در طلبت گفت : بهار بی تو مباد

 

جمله جمله که خواندم تو را ز فصل بهار

دل رو کرد به آسمان و گفت : عاشقانه بخوان 

 

واژه ها که جمله شدند و جمله ها که سطر

سطرها ورق ورق شد و برگها دفترِ من

 

برگ برگ از تو که گفتم آقاجان ، با تمامیه جان با تمامیه عشق

دل گریست و گفت : این هم از بازی عشق با سرنوشت

 

ورق های دفترم که پَر گرفتن و رفتند میان عاشقان شما

دل ، داد سر داد و دیده دریا شد و جان غرق در اقیانوس تان آقا

 

دل پر گرفت و مرا تنها گذارد روی زمین

ناگاه فریادی سردادم که به ایست اصلا این عشق چیست؟

 

از آن دورها دستی تکان داد و گفت : صبر کن ....

گفتمش : کجا میروی آخر ، مرا هم ببر

 

گفت : نوبتت نشده ، صبر کن ....

گفتمش : بار گناهانم پر پرواز را از من گرفته است؟

 

با کمی مکث گفت : باید سَبُک شوی ، صبر کن ....

گفتمش : چگونه سبک شوم کدام ها را باید زمین گذارمشان؟

 

گفت : همه را ... همه را ... حتی همان عشق را ، صبر کن ....

گفتمش : چه میگویی؟ همه را؟ پس برای خودم .....؟

 

گفت : خودی وجود ندارد ، صبــــــر کن ....

گفت : خواهی فهمید ، صبر کن .....

 

گفت : تو آمده ای که بروی..هر آنچه از خوبی و نعمت را که خدا به تو بخشیده ، به دیگری ببخش

همه چیز از آنِ خداست برای خودت نگه ندار

هر آنچه هم که از بدی و خطا و گناه برای خود جمع کرده ای

درون کیسه ی بزرگی بریز و گره محکمی بزن بر درش

و با توبه که خدایت به تو آموخته همه را از خود جدا کن

 

گفت : صبـــــــــــــر کن .... صبر کن و آماده باش...

در انتظار روزی باش که به زودی خواهد رسید

روزی خواهد رسید که عشق می آید ...

 

 

گفتمش : راستی تو خود چیستی ، کیستی ؟

گفت : من حرم خـــدام .... در حرم خدا جای غیر نیست ....

   

دل حرم خـــــــــــــــداست

 

دادِ دل | ....

يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه ...

 

آقا جان گویند نباید بر دیدارت اسرار داشت ... 

باشد آقا ...

اما اگر دیدارت را نخواهم .. اگر ظهورت را نخواهم ...

پس چه چیز را بخواهم ... ؟

آقای من پس بگو برایم بگویند چه کنم ...

راه نشانم بده آقایم ..

برخی گویند که راه گم کرده ام ... راست میگویند ؟؟؟؟

راه چیست مــــــــــولا ؟؟؟؟

.

.

اصلا مگر خدا نگفته هر کس هرآنچه را واقعا بخواهد در آخر روزی به او خواهم داد ...

اگر به مصلحتش باشد .. ؟

 

خدایا امامم را میخواهم ....

امامتش بر روی زمین را میخواهم ...

حکمرانی اش بر تمام جهان را میخواهم ...

عدل به پا خواسته به دستان مَهدی ات را میخواهم ...

 

دگر مصلحتم را تو خود بهتر میدانی خدا ...

گفتی بخواه ... خواستم ...

شاید قرار بر این است که فقط مَهدی ات را دوست بدارم و برایش هرچه در توان اندکــــــــم هست انجام دهم ... اما هرگز به دیدارش نائل نشوم ... هرچند میدانم کارهایم آنـــــقدر اندک ست که شاید هیچ است ...

اما گفته اند برای امامت هرچه در توان داری انجام بده حتی به اندازه ی یک نیم قدم ...

 


 

جایی داستانی را خواندم در مورد گجشکی که با سرعت پر میزد و یک مسیری را مدام طی میکرد ... می رفت و می آمد ... انگار می رفت از جایی آبی به دهان میگرفت و آن آب را برای جایی می برد و باز به سرعت پر میکشید و میرفت تا آب بیاورد .... کسی این گنجشک کوچک را دید و پرسید که چه میکنی ؟؟

گنجشک در پاسخ گفت : آن طرف کوه ها رودخانه ایست میروم از آنجا دهانم را پر از آب میکنم و می آروم روی آن آتشی که آنجاست میریزم تا خاموشش کنم ...

شخص گفت تو که با این ذره آبی که می آوری نمی توانی آن آتش را خاموش کنی !!!!!! برای چه خودت را انقدر به زحمت می اندازی؟؟؟

گنجشک گفت : از من همین قدر بر می آید ... آنجا که آتش افکنده اند امامم دورن آن آتش است باید کاری کنم ...

اگر خدایم روزی از من پرسید تو آنروز که امامت را درون آتش انداخته بودند چه کردی ؟؟ بتوانم بگویم :

هــــــــــرآنچه در تــــــــــوان داشتم ...

...

.

.

 

آه خدایـــــــــــــــــا ... از یادم رفت که میخواستم چه بگویم ...

آنروز که این داستان را خواندم ... کلی به فکر فرو رفتم ... حال که دوباره تعریفش کردم و اینبار به زبان دلنوشته هایم و با زبانی که با تو که یگانه معبودم هستی و زبانی که با امامم سخن میگویم ، گفتمش باز حالم دگرگون شد ...

 

خدای من ...

آری حقیرم خدایا... اما کمتر از آن گنجشک کوچک قرارم مده ...

لااقل گنجشککی باشم برای امامم ...

 

آمین.

 

 خدایا فرج آقایمان را نزدیک گردان ...
آمـــــــــــــــــــــــین

دادِ دل | آقای من سلام ...

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ

آقا سلام ...

مولا سلام ...

جانــا سلام ...

 

چه کنم فدایت شوم ...

نمیتوانم ...

نمیتوانم ... دست خودم نیست ...

نمیتوانم که ننویسم ...

چشمانم میسوزد ...

 

این واژه ها کمی آرامم میکنند ..

نمیدانم چه سری درونشان است ...

که وقتی برای تو بر روی صفحه ای نقش میبندند اینگونه میشوند ... آرامش بخش ...

 

آری شاید واژه هایم غمگینند ...

شاید کسی را خوش نیاید از .......................

.............

......

نمیدانم آقای من .. نمیدانم چه بگویم ...

از اعماق این زمین تا اوج آسمانها با تو حرف دارم ...

اما چیزی مانند سنگ راه گلویم را بسته ...

فقط همین قدر بگویمت که دلتنگم ...

نادیده دلتنگ شدن شاید عجیب بیاید ...

شاید بگویند نمیشود ...

امـــا .....

.

.

 

آقا جان سفر کوتاه کن مولا ...

نمیشود همه حرفها را هرجایی گفت ...

بیا تا در محضرت ...

چشم در چشمان پر مهرت ...

رو به رویت بنشینم ...

بدون اینکه لب به سخن بگشایم ...

با تمامی قلبم از اعماق وجود .... از این روزهایم ...

که میدانم میدانی روزگارم چگونه است ... بگویم ..

تو همه را میدانی ... همه ای که بر روی قلبم جاگذاشتی اشان .. اما خب این منِ کوچکترین ... انسانم ...

انسانم و بعضی حرفایی که جز با خودت نمیتوانم با کسی بگویمشان ... بر دلم سنگینی میکند ...

بیا آرامِ جانم ... بیــــــــــــا ...

 

دادِ دل | خدایا ...

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

سلام معبود بی همتایم ...

سلام خدای مهربانم ...

ممنونم از تو که عشقی را در دلم نهادی بی مثال ...

مــَــهدی را هدیه کردی به قلبم بی امان ...

 

خدایا بی اندازه دلتنگم ...

خدایا تنها مانده ام در زمین بی مَهدی ...

 

خدایا این روزها جسم بی جانم ...

از نزاع بین روح و نَفسَم خسته شده ...

بی جان تر از بی جان گشته ...

 

خدایا دل و روح عاشقم مَهدی میخواهند ... عجیـــــب ...

خدایا دلم مدام فریـــــــــاد میزند ...

دادِ دلم گوش فلک را کر کرده است ...

خدایا تا کِی باید دلم را در بیابانی که هیچ کس جز خودم در آن نیست داد بزنم ...

خدایا دل خوشم به همین دنیای کوچکی که در این دنیای مجازیِ بی انتها ...

برای خود ساخته ام و تنها بازدیدکننده هایش توئی و سید مَهدی ...

و میدانم دلنوشته هایم را کسی جز تو و مَهدی ام نمیخواند ...

این دنیای کوچکی ست بین من و تو و مَهدی ...

من این دنیای سه نفره را عشق می ورزم ...

اشکهایم امضای این عشق و این عاشقانه هاست ... پای دفتر عاشقی ام ...

تا جان در این جسم بی جانم هست دست از نوشتن ها بر نمیدارم ...

این نوشته ها و عاشقانه هایم ...

این قلمی که اکنون در دستم هست ...

از من نیست ....

از توست ...

از مَهدی ست ...

من هیچگاه نمیتوانستم اینگونه بنویسم ....

قلمم این چنین نبود....

خودم خوب میدانم که نداشتمشان ....

و بر من هدیه اش کردید ...

آری چون هدیه تو و سید مَهدی ست بیشتر عاشقم میکند ...

من دست از این نوشتن ها بر نمیدارم ...

لااقل تا زمانی که میدانم مخاطبانِ خاص عاشقانه های من :

که توئی و آقایم ...

همیشه به من سر میزنید و دادِ دلِ بی قرارم را میشنوید ...

 

خدای من ...

برای تو و مَهدی نیازی به هجی کردن دلم ندارم ...

خودت میدانی قلبِ عاشقم چه میخواهد ...

خودت میدانی این قطره های اشک روی گونه هایم چه میگویند ...

میدانی چه میخواهم خدایم ...

نمیدانم تورا به چه قسم دهم معبود بی همتایم ...

تورا به خودت قسم به بزرگی و جلال و جبروتت قسم ...

برسان عشقم را ...

برسان مَهدی ام را ...

سفرش کوتاه کن خـــــــــدا ...

دلتنگ و بی قرارم خدا ...

عاشقم کردی که فقط دلتنگ شوم و بی قرار و آشفته خواب و سردر گم بر روی زمین و .... ؟؟!!

خدایا خودت به فریـــــادم برس ...

خدایا جون ... هیچگاه .. هیچگاه .. هیچگاه ...

این عشق و این بی قراری و خودت و مَهدی را از من مگیــــــــــــــر ...

مگیر معبودم ...  

هزاران هزار بار شکرت پروردگارم ... شکرت به خاطرِ مـَـ💕ـهدی شکـــــــــــــــــــر

.

.

.

.

.


اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

 

  

دادِ دل | ما منتظرِ انقلاب شکوه مند توییم

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ب.ظ

 

سلام بر تنها امام حی و حاضر خلقت ..

سلام بر مهدی موعود ...

سلام آقای من ...

 

مهدی جان این جهان بعد از یگانه معبود خلقت

در اختیار توست محبوب من ..

به اشارت نگاهت در گردش است ..

گردشش به دور قامت رعنای توست که مرکز صِقل عالمی ... زمین و کرات به دور تو میگردند فدایت شوم ...

خورشیــــــد آســــمان هستــــــی تویـــــی مـــــــولا...

 

بیا ببین این روزها ما شیعه هایت خرسندیم از پیروزی انقلاب شکوه مندمان ...

خرسند از سالروز ورود امامی که با خود شوری به همراه آورد بی مثال ...

خرسند و شادان از پیروزی ای که حال در جهان به نام خمینی شناخته شده ست...

پیروزی ای که به همت جوانان غیــــــــور ایران زمینمان شکل گرفت ...

 .....

 

امامم حالا دگر ما منتظر قیام توییم ...

منتظر انقلاب شکوه مند و با عظمت توییم ...

در انتظار آنروز که تمام قامت ...

پشت به کعبه ی عاشقان به ایستی و ندای انـــــــــا المَهدی سر دهی که :

 

♥  الا یا اهل العالم انا المهدی ... 

  

مولای من ...

به فدای نام با صَلابتت ...

نام زیبایت که میبرم دل دگر توان تحمل این فقس دورن سینه ام را ندارد ... شوق پرواز میگیرد ...

 

دل تا نیایی در فقس است ...

آنروز که بر جهان لطف کنی ...

این دل را ز فقس آزادش کنم ...

 

بیـــــــــــا ماه تابانم ز این پرده ی غیبت  گذر کن ... 

بیـــــــــــــــــا ... من تا آخرِ جهان راست قامت ایستاده ام در این کوچه های انتظار ...

 

به رسم عاشقان ...

قــــــــول میدهم ...

پا پس نــمیکشم ...

 

یا مــَـــهدی...

    

     
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم 
   
اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
   
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد

  

دادِ دل | شهادت کریمه اهلبیت ...

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

 

سلام آقای من .... شهادت بانوی با کرامت اسلام ..

کریمه ی اهل بیت ...

فاطمه ی معصومه ...

تسلیت باد مولا ...

.....

 

کاش میتوانستم کمی از غم روی سینه ات بردارم آقا جان ...

کاش میتوانستم معصومه ای باشم برایت ...

تو برایم رضایی جانا ...

اما من لایق معصومه بودن ...................... نه

تو همچون رضــــــــا مرا زیر بال و پر خود گرفته ای ...

گه گاه عبای نورانی ات را بر سرم میکشی ...

امـــــــــــــا .......... :'(

من معصومه نیستم برایت .... :'(

دعا کن برایم فدایت شوم .... دعایی آسمانی :'(

 

 

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Bastegan/Masoomeh/Rehlat/87/Masoome_w4.jpg

 

و سلام بر بانوی بی همتای قـــــــــم ...

سلام بانـــــــــــو....

سلام معصومه ام...

سلام بر تو ای دختر بی نظیر موسی بن جعفر ...

سلام خواهر عزیــــــــــــزِ رضــــــــــــا ...

سلام عمه ی پاک جواد الائمه ...

سلام ای کریمه ای که به بهانه ی زیارتت بهائی چون بهشـــــــــــت را میدهند به زائرانت ...

فدای کرامتت بانــــــــــــو ...

چه کرده ای که اینچنین مقام والایی در پیشگاه خدا برایت خالی کردند فدایت شوم ... آری گویند : ولایت پذیری ات ...

گویند عشق رضـــــــــــا در دل پروراندنت ...

گویند این عشق تنها به واسطه ی رابطه ی خواهر برادری نبوده است ...

گویند تو تربیت شده ی دست برادرت بوده ای ... در سایه ی تربیت رضوی رشد کرده ای

گویند "عالمه محدّثه راویه " بوده ای فاطمه جان ...

در علم و دانش و قرآن و فقه و حدیث جایگاهی بس بالا داشتی ...

تو را شبیه مادرت زهرا (س) دانسته اند . مرگ در جوانی را یکی از این وجه اشتراک ها میدانند .

" فاطمه ثانی " میخوانندت ...

که بَه چه برازنده و الحق در شأن است برایتان بی بی جان ...

این واژه ها را بخوان چقدر به مادرت فاطمه (س) شبیه است ... اما از آنِ توست ... :

 

شأن و شرافت ،

پیوند با شجره طیّبه اهل بیت ،

علم و فضیلت و کمال در مکتب وحی ،

رحلت در سنّ جوانی ،

غریبانه و دور از وطن ،

در هفده سالگی ،

به شوق دیدار برادر {حضرت رضا (ع)} ،

راه مدینه تا " مرو " ،

..... 

 

اما پیش از دیدن برادر ، به دیدار خداوند حیّ داور شتافت .

اما اینکه همه به آغوش خدا رفتنت را رحلت میدانند ....

برای چون منی هضم نمیشود ...

تو فرزند فاطمه ای ...

فرزنده فاطمه .... شهیده است ...

 

 ...

 ..

 .

 

 

 سلام فدای قامت رعنایت...
 سلام فدای صدای قدمهایت...
 سلام فدای لبخند دلنشینت...
 سلام فدای نفس های تند و پُرشورت...
 سلام فدای تپش های قلبت...
 سلام فدای شادمانی ات محبوبم...

  

افسران - اسعدالله ایامکم ...

 

پدر آسمانی ام ...
خوشحالم که خوشحالی امشب از میلاد پدر آسمانی ات...
تبریک عزیزِ جانم ...میلاد پدر عزیزت مبارک مهربانم...


میلادت مبارک پدرِ آسمانیِ بابای آسمانی ام... " یا ابا المـَـــهدی "
 
بی اندازه دلم سرشار از شور است امشب...
آخر آقای من امشب شادمان است از سالروز ولادت پدرش...
تو با قلب عاشقم شادمانی ات را قسمت کردی بابای آسمانی ام ...
من هم با همین قلب عاشقی که هدیه ای از سوی توست...
شادی ام با تو و اهل زمین قسمت میکنم مولا...
هدیه ات آنقدر عظیم است که هرچه قسمت میکنم ذره ای کم نمیشود ... نمیدانم چرا بیشتر میشود و هر دَم سرریز میشود..
 
 
راستی چیزی را داشتم فراموش میکردمش...
.......
....
 
من امشب تا از دستان پر مهرت عیدی نگیرم هیچ جا نمیرود ....
دگر اینکه چه میخواهی بدهی و چقدر ؟ نمیدانم .... با خودت...
هرچه که کرمتان است ....
لطف و کرم آقای من هم که بی اندازه است .... حالا هرچه بر من دهی به دیده منّت می‌نهم و بر قلبم سنجاقش میکنم ...
عیدی گرفتن زورکی هم نمیدانی چه مزه ای میدهد بابا.. :)
آن هم از دستان تو... آن هم در چنین شبی...

 
فقط بابا ....
باید به فکر بقیه ی فرزندانت هم باشی ... همه مان عیدی میخواهیم امشبی را از دستانت...
 
ماشاالله فرزندانت هم که بی شمارند ...
خدا زیادشان کند برایت فدایت شوم ...
خلاصه ما بچه شیعه ها منتظریم ...

 
نگاه کن...
دور تا دور ، گِردا گِردت نشسته ایم ...
میدانم که دست خالی برمان نمیگردانی ....
حتی فقط دست نوازشی هم بر سرمان بکشی... تا دنیا دنیاست گرمای دستت را با دنیا عوض نمیکنیم ...

 

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم

 
 اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر 
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـد
و عَجِّـ‗__‗ـل فَرَجَهُـ‗__‗ـم

دادِ دل | کمی بخاطر مَهدی به خود بیا ...

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

 

سلام عشق ناپیدای من...
صبح جمعه ات بخیر عزیزدلم ...
 
غمگین مباش مهربانم...
غمت آتشم میزند... :(
.......
...
 
خواستم بگویم ببخش که ما آنی نمیشویم که تو و معبودمان میخواهید...
اما به یکباره شرمسار شدم از خودم...
به خود گفتم آخر این آقای مهربانی ها نگفته هم میبخشد...
اما چه سود که دائم خطا میکنی و دائم طلب بخشش ... !
و باز هرروز تکرار خطاهای دیروز ...!
چه سود که یک روز هم فرج را نزدیک نمیکنی ... !
چقدر آقا باید ببخشد و تو به خود نیایی و هیچ چیز به هیچ چیز...!؟
این رسمش نیست ..!
رسمش نیست که مولا این همه برایت دعا کند و دوستت داشته باشد .. آنوقت تو ..... !
نــــــــه این رسمش نیست...
بی معرفتی ست...
کمی هم دلت بسوزد برای آقایت ... :(
کمی هم دلت بگیرد از تنهایی اش...
کمی هم اشک بریز از دیدن اشکهایش...
کمی هم غم غم‌های مولایت را بخور ...
کمی هم با خودت فکر کن...
کمی هم از خودت بپرس داری چه میکنی؟!
کمی هم به خود بیا...
کمی هم دلت را صیقل بزن ...
کمی دلت را خالی کن تا بلکه گوشه ای برای مَهدی ات باز شودو بیاید کنج دلت بنشیند ...
بگذار بیاید و با تو حرف بزند ...
آخر آقایت سالهاست جز خـــــــدا کسی را ندارد برای بازگفتن حرفهای دلش ...

برای گفتن دلتنگی هایش...
برای گفتن دردهای روی سینه اش...
..........
......
...
.
 
بمیرم آقا ... بمیــــــــــــــــــرم برایت... :(

  
 
اللّـــــــهم عجـّـــل لولیــّــــک الفـــــــــــــــــــــــــرج و العافیة و النّصر  
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

 

 

دادِ دل | عطرِ تو

پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ب.ظ

 ︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤

آقای مهربانِ من ...

پنج شنبه ، جمعه هایم عجیــــــــب بوی تورا میدهند جانم فدایت ...

من آنچنان عمیــــــــــــق نَفَــــــــــس میکشم ...

تـــــا از عمق جان عطـــــــــــرت را استشمام کنم ...

 

 

دادِ دل | دلتنگ تو و جمکرانِ تو

پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

 

دوباره هفته به پنج شنبه رسید و من ...

دلتنگ شدم ....

دلتنگ تو و جمکرانِ تو ....

جمکران شاید بهانه ای باشد برایم ...

اما عزیز دلِ من ...

محبوبِ من ...

چندگاهی ست بهانـــــــــــــه گیر شده ام ...

 

گاه و بی گاه دلم برایت عجیـــــــــب تنگ میشود ...

 

دادِ دل | زمین به لطف نگاهت سپید پوش گشته مولایم

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

 http://www.parsa-r.ir/UserImage/%D8%A8%D8%B1%D9%81%204.jpg

💕  💕   💕   💕   💕   💕   💕   💕   💕   💕  💕

سلام مولای من ...

 

امروز شهر ما به لطف نگاهت .. به حرمتت ..  سپید پوش گشته مولایم ...

زیبا شده شهر ... بیا و تزئینش کن این سپید پوشیِ زمین را ..

تنها جای قدمگاه تو بر روی این سپیدیه تمام خالی ست ...

بیا به فدای قدم زدنت ... بیا قدم گذار بر زمین سپید پوش ما ... تا جای هر ردّ پایت را با گلهای نرگس آذین بندم ....

  

 خدایا ... برسان امام مارا ...

   

 

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد

و عجـ‗__‗ـلِ فرجهـ‗__‗ـم

 

اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

 

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد

و عجـ‗__‗ـلِ فرجهـ‗__‗ـم

 

http://media.farsnews.com/Media/8610/ImageReports/8610120621/6_8610120621_L600.jpg 

 

دادِ دل | ♥♡ سوغات سفر آسمانی ام ♡♥

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۱۲ ب.ظ

 http://media.afsaran.ir/siAqCl_512.jpg

 

سلام بر تو مولای من ...
سلام بر مخاطب خاص عاشقانه های من ...

 

این شعر را که تو خواندی و من نوشتمش .. :
سوغات همین شب جمعه ایست که دعوتم کرده بودی برای دیدارت در خانه ی آسمانی ات ...

 
︵‿❤ تو خواندی و من هم نوشتمش ... این هم برای به ثبت رساندنش ︵‿

 

︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤︵‿❤


باز هم پنج شنبه , جمعه و
یک احساس پاک..
باز هم قم , جمکران و
خدای را هزار شکر
بابت این عاشقانه ها..
 

 
باز هم پنج شنبه , جمعه و
شبهای انتظار..
باز هم قم , جمکران و
دلی جامانده در حریم نگاهتان..
 

 
باز هم پنج شنبه , جمعه و
دیدارِ عاشقان..
باز هم قم , جمکران و
قرار با مولای عاشقان ..
 

 
باز هم پنج شنبه , جمعه و
عشق روی عشق..
باز هم قم , جمکران و
شروع بازی عشق با سرنوشت..
 

 
باز هم پنج شنبه , جمعه و
این قلب عاشقم..
باز هم قم , جمکران و
تپش های قلبی
که مهدی کنان میتپد..

 

 

دادِ دل | لبریزم از عشق

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۳۸ ب.ظ


امروز لبریزم از عشق
به نام مَــــــ💕ـــهدی
سرشارم از بهانه های بی بهانه برای قلم زدن به نام ت
امروز لبریزم از عطر ظهوری که دیشب مرا میهمانش کردی
امروز دل م را با عطر روزگار ظاهر بودنت

به حوالی قلب عاشقانت فرستادم
تا همه در آرامش م سهیم باشند
امروز لبریز از اشتیاق م به نام ت
که تا آقایی همچون  مَــــــ💕ـــهدی را دارم دل آرامم در زمین
دل م دلخوش به حضورت عشق من :
دل م آرام :
اگر به ظهورت هم نرسیدم دوستانی دارم
که عاشقانه در روزگار ظهورت میهمان ت می شوند
و تو را می بینند
دل م هوای ظهور کرده
امروز دل م به عطر پیراهنت :
سر به عشق آباده ظهورت زده تا کمی در آرامش آسمانی ات
آرام بگیرد
می دانم ظهور بهانه است
 تو در لحظه های خلقت همیشه ظاهری :
اما دعایی کن عشق من
که چشم نابینای من : تو را بی حجاب تعلقات دنیایی ببیند 



دادِ دل | قرارِ عاشقانه ...

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

ܓ✿

سلام فدات بشم آقا جونم ...

وااااااااااااای من دارم میام بابای آسمونی .... 💕

خیلی وقته منتـــــــــــظر بودم ...

آری شده ام زائر جمــ ღ ـــکران کوی تو مولای من ....

میام تا از میدون و خیابون انتظار بگذرم و در محضرت عاشقانه به نظاره ات بنشینم ...

میای بابا جون ؟؟

من منتـــــــــــــظرت میمونما ....

 ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿   ܓ✿


ܓ✿ قرار ما : پنج شنبه - حیاط مسجد جمکران - رو به روی گنبد همیشه آسمانی ات .. 

علی علی ... مَهــــــــــدی جانم ... من منتظرت میمانم...

دادِ دل | آمده ام سلامت دهم عشقِ من ...

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

" بسم رب المَهدی ... "

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/tavalodino/untitled.jpg

سلام جانم به قربانت ... ܓ✿ 

امروز آمده ام فقط سلامی دهم به تو بلند آسمانی ام ...

امروز آمده ام از خدا باز هم سلامتی ات را بخواهم ...

سلامتی ات را با جان ناقابلم معاوضه کنم ..

 

آری آمده ام بگویم سلااااااااااااااااااااااام آقــــــــ♥ـــــای من ܓ

سلامی چو باران ...

سلامی چو دریا ...

سلامی همچون درختی که ریشه هایش گیر کرده در خاک..

ولی سرش رو به آسمان ست ....   ܓ 

سلامی از اعماق زمینِ پست ... به فراسوی آسمانِ بی انتها ...

سلامی به تو ای مهربانِ آسمانی ام ...

سلامی به بلندای هفت آسمان ...

سلامت میدهم مولا ...

سلامت میدهم جانا ...

سلامی از قلب خسته ام به قلب بزرگ و بی انتهایت ...

سلامی به تو که آنچنان میخواهمت ...

که خواستن در برابرش به زانو افتاده است   ܓ✿ 

 

سلام ای یــــــــار تنهایی ام ...

سلام ♥عـــ   شــ    ــــق♥ جـــــــــــاودانه ام ...

سلام ای کسِ بی کسی های من ...

سلام ای بهانه ی لحظه لحظه های بودنم ...

سلام ای که هستی بهانه ی هر روزم برای چشم گشودن و آغاز روز ...

سلام ای که با تو نفس میکشم ...

سلام ای که با حضور همیشگی ات در آخر روزی ظهور را رقم میزنم ...

سلام ای که هستی عزیزِ مادرت ...

سلام ای که بی تو جهان بی کس و در غم است ...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام آقای من ... سلام  مهربان سرورم ...   ܓ  

 

 

http://noorportal.net/Page-Data/StaticImages/vijeh%20nameh/milad-emam-mahdi/foot.jpg

 

ترجمه ی دعا :

پروردگارا!

 ای صاحب شکوه و عظمت بلند مرتبه و سلطنت والا

 بر محمد و آل محمد درود فرست

  و برای ولی و فرزند ولی خود محمد بن حسن مهدی

 در این ساعت

سرپرست و حافظ و پیشوا و یاور و راهنما و مددکار و نگهبان و کمک رسان او باش!

تا او را در حالیکه مردم میل و رغبت دارند

بر روی زمین ساکن گردانی و بهره مندی او را طولانی گردانی.

 ܓ آمین یا رب العالمین ܓ 
  

 

 

دادِ دل | عیدت مبارک بابای آسمونی ام

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

امشب سخن از جان جهان باید گفت

توصیف رسول انس و جان باید گفت

در شام ولادت دو قطب عالم

تبریک به صاحب الزمـــــــــــان باید گفت

 

**********************************************************

 

بابای آسمونی ام .. صاحب زمونم ...

آقای مهربونِ من .. روح و روانـــــــــــــــــــــم ...

بابای آسمونی ام ... آروم جــــــــــــــونم ... روح و روانــــــــــــــم ...

 

میلاد ختم المرسلین (بابای عالــــــــــــــــــم)

 

بر تو مباررررررررررررررررک

جــــــــانم فدایـــــــــــــت

 

آنکه نامش رحمتُ للعالمین است

همان " محمـــــــّــد " که بردن نامش با ذکر زیبای صلوات بر او خاندان پاکش عجین است

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

 

میلاد صادق آل نبی

آن دومین مولود پاک در روز میلاد نبی قطب تمام عالمین

 

بر تو مباررررررررررررررررک

روح و روانــم ...

 

**********************************************************

 

عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع

عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع

موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده

مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده

دادِ دل | خوش آمدی رسول م

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۳۷ ب.ظ

شب میلاد مهربان ترین پدر خلقت است

همان پدر دلسوز هدایت

که دل نگران هدایت اهل زمین بود

با دینی یکتا برای خدایی یگانه به میان اهل دنیا آمد

تا راه ابراهیم و نوح استمرار داشته باشد و

مسیر هدایتگری موسی از نیل دنیا عبور کند

و از پاکی عیسی به

یگانگی محمد برسد

میلاد خاتم پیامبران زمین است

آمد

قدم بر  خلقت گذاشت تا حُجت خدا برای هدایتگری کامل شود

و چشم دل اهل آفرینش نورانی شود

مولای من

عیدت مبارک عزیز ناپیدای من 

میلاد صادق ترین هادیِ دین اسلام است

میلاد مولایم صادق

که هر چه صداقت در برابر صِدق کلامش زمین گیر می شود

همان پدر علم ناب خداوندی

که از باب علم ش دین اسلام پاک و بی تحریف به دست من رسید

تا در سایه ی علم و ایمان م به  تو برسم

و امشبی را میهمان بزن عاشقانه ات باشم در خلقت

می دانم خوش حالی

می دانم شادمانی عشق من :

جان م به قربان برق لبخندت مولای من

در غیبت امشبی را لبخند می زنی

و به برکت لبخندت دل اهل خلقت را روشن می کنی

میهمان رسول الله که هستی

به دیدار صادق آل محمد که می روی :

سلام گرم آسمان ت را هم به پدرانم برسان و

بگو

برای ظهور مولایم دعایی عاشقانه بخوانند

تا خداوند به برکت نفس های آسمانی شان مولای مرا ظاهر کند

دادِ دل | بیـــــا مــَـــ💕ـــهدی ام

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ

💕  بسم رب المَهدی ..  💕

سلام مَــ💕ــهدی جانم ...

آقا جان چه بگویم نازنینم

چه بگویم از دلتنگی و بیقراریه دل ...

...........

......

 

 

آخر آقـــــــا چرا زمانش نمیشود که ببینمت

چقدر باید هر پنج شنبه و جمعه به این دل وعده ی دیدار دهم

و باز جمعه که گذشت بگویمش که بشین تا هفته ی بعد ....

 

آقــــــــا تا به کِی باید مهمان اشکهای شبانه ام باشم

تا به کِی باید اینگونه : نادیده عاشقی کنم ت

آخر تا به کِی قرار است که تنها بمانی امامم ...

تا به کِی باید در انتظار باشی فــــــــــــدایت شوم ...

کِی سحر میشود آخر

کِی از پشت ابرها سر بر می آوری عشقِ من

کِی میشود که بیایم و چشم در چشمان پر مهرت

تورا عاشقانه به نظاره بنشینم  💕 

بیا مهدی ام بیا قربانت شوم تک سوار آسمانی ام ...

💕  بیـــــــــــــــــــ💕💕💕ـــــــــــــــــــــــا  💕 

یـــــــــــــــا مَــــــ💕ـــهدی


 

دادِ دل | باران چشمانم ...

چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۳ ب.ظ

http://s1.picofile.com/file/7210445478/SA.jpg 

💕         
  '       '         '   💕     '       '

       '        '        '  💕

      '     '    💕         '

   '   💕     '         '        '

       '  💕         '

     '          '         💕   '

               💕    '           '


  💕  آری اینها باران چشمان من است  💕

  💕  کز فراقت قطره قطره میچکد از دیده ام .. آقای من  💕


http://ac-del.persiangig.com/image/lovely/SuperStock_1566-042795.jpg

دادِ دل | سفر

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

💕 مهدی 💕

قلب ها را ببین

ضربان دارند

در حال نوشتن بودم

که این قلب ها به شور آمدند

و مرا به عاشقانه ای عاشقانه دعوت کردند

امروز دل م بی اندازه تمنای تو را دارد

امروز فقط تو را می خواهم

مثل هر روز از دنیا از زمین از آسمان

از هر چه در خلقت بهانه دارد برای حاضر بودن : فقط تو را می خواهم

💕 مهدی 💕 را 

می دانی عشق من : دلتنگم از ناپیدایی ات اما خدا را چه دیده ای

شاید روزی آمد و پیدا شدی برایم

شاید روزی آمد و پرده های لطیف ناپیدایی از قامت قیامت نشانت برداشته شد

و تو

میهمان نگاه م شدی در خلقت

دل م قصه ی ظهور می خواهد :

راوی قصه های عاشقانه ام را صدا بزنید !

بیا 💕 مهدی 💕 جان : 

برای م کمی بازخوانی کن قصه ی آمدن ت را

کمی روایت گری کنی قصه ی دلتنگی های ت

این روزها دلتنگی ام برای تو به هزار هزار هزاره رسیده

که 💕 مهدی 💕  باشد و من نباشم

این روزها خیال م در هوای خاطره ات عجیب به پرواز در آمده

مسافر ظهورم

اما در مسیر حضورت جلوه گری ها میکنی

و با هزار جذبه صدها روز را باید بمانم

تا خاطرم از خاطره ی معجزه آسایت آرام بگیرد و دوباره

سفر آغاز کنم اما

دلم رهایی می خواهد

کمی بیشتر مرا از حوصله ی اهل زمین و این غیبت نفس گیر بردار :

مرا همسفر خودت کن

اجازه بده حضور را با تو و در محضرت عاشقانه قدم برنم

دادِ دل | بزم عاشقانه

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۳۵ ب.ظ

امشب غوغایی برپاست

اهل زمین برخیزید

قیام کنید 

امام حیّ و زنده ی خلقت در حال آمدن است

مولای من

چقدر این لباس آسمانی امامت  بر قامت بی همتای ت برازنده است

چقدر لذت بخش است : در زمانه ی زنده بودن ت من هم زنده ام و

در لباس امامت  و در منصب والای ولایت می بینمت

تبریک عشق من

تبریک مولای من 

اهل زمین را به بزمی عاشقانه دعوت کرده ام برای جشن امامتت

می خواهم ولایت مولایم را در خلقت به رخ اهل زمین بکشم تا بدانند

عشق من    مهدی  ♥   :

امام همیشه حاضر در آفرینش است و قرار است باقی بماند

در مقام والای امامت تا آخرین روز

تا ولایت برقرار بماند در خلقت :

ولایت تا بوده برای شایستگان و صالحان اُمت سَروَرم محمد بوده و

برترین بازمانده ی زیباروی خلقت :

در این آخرالزمانه مولای من  ♥    مهدی  ♥  ست

امام مهربان من :

در برابرت زانو می زنم

و ترا در مقام امامت ت می ستایم و

عهد می بندم بر مقام ولایت ت :

وفادار بمانم تا اخرین نفس ,

سر تعظیمی عاشقانه خم می کنم در برابر مقام والایت عزیز من

دادِ دل | عشق من تسلیت

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۳ ب.ظ

امشب ملایک هفت آسمان برای تعزیت و تسلیت به محضرت می آیند

تا کمی از بار غصه هایت کم کنند

مولای من

امشب دل من هم شبیه دلتنگی های تو شده

لبریز از دردم

سرشار از غصه ها

دل به آسمان عاشقانه هایم می زنم با تو

دل ت را خالی کن

کمی از غصه هایت بگو

از ظلم ظالمانه زمانه

از شهادت بابا

آه دنیا

شکایتم را از تو به کدام محکمه ببرم در زمین

که آسمان نگاه مولایم را بارانی می خواهی!

بیا عشق من

می خواهم همدرد غصه هایت باشم در غیبت :

کمی روبروی آسمان ت بنشین

کمی قصه ی دلتنگی بگو برایم

سراپا گوشم برایت 

دل خالی کن عزیز من

عشق من

لب بگشا 

بیا عشق من

دلم تاب ماندن در این گوشه ی تنهایی را ندارد

دست دلم را می گیرم

سری به غیبت می زنم 

کمی کنار تنهایی ات می نشینم تا دل ت از غصه ی شهادت بابا

آرام بگیرد

سری به غیبت می زنم و کمی

برایت آیه های قرآن را عاشقانه تلاوت می کنم

تا دل ت به ذکر عاشقانه های خدا آرام بگیرد 

سری به غیبت می زنم و کمی

برایت إنشراح می خوانم

تا خدا  دل مهربان ت را شرح صدری آسمانی عطا کند

آرام باش عشق من

دادِ دل | دلم گرفته آقاجون ...

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ

♥• بسم رب المهدی ... •♥

سلام مَهــــــــدی جانم ... سلام آقای من

مولایمخوب است ؟ جانم آرام است ؟

......

آخه شما کجایی عشق من ؟ آخه چرا انقدر تنهایی مولاااااااااااا ؟

دلم یه دنیا گرفته ... 

 یه دریا دلتنگم براتون ...

..........

......

..

آخه آقا هیچکس واقعا با شما نیست ...

هیشکی به فکر شما نیست ...

هیچکس حاضر نیست به خاطرتون ، نمیگم از همه چیز حتی از یه چیز کوچیک یه منفعت کوچیک خودش بگذره ....

هیچکس خالص نیست ...

هیچکس جان بر کف نیست ...

هیچکس دلداده نیست ...

هیچکس عاشقی بلد نیست ..

هیچکس سربازی بلد نیست ...

هیچکس تشنه نیست ...

هیچکس شهید و هلاکت نیست ...

هیچکس برای تو زندگی نمیکنه که برای تو شهید بشه ...

اگه شهادت و دوس داشته باشن

شهادت راحتو برای خودشون میخوان حاضر نیستن سخت بگذره بهشون ...

همه اینا رو دارم به خودمم میگم آقا جون ...

به خودم بیش از همه شک دارم ....

فک میکنم دیگه هیچ کسی رو نمیشه شناخت ...

حتی خودمو نمیشناسم ...

.....

عاشقان وسربازان جان برکف و خالص و بی ریات

اگه هم باشن انقدر کم اند که به چشم نمیان ..

انقدر کم اند که در توانشون نیست که کل جهان و آب و جارو کنن برات ..

انقدر کم اند که هر چه میکنن زمین آماده نمیشه ...

زمینه سازی برای ظهورت عاشقانی را میطلبد

که فتح کنند قله عشقت را در فراسوی عالم ...

....

دلم خیلی گرفته ..

طوفان زده س این دل ...

از هم پاشیده ...

فدایت شوم ..

بیا و دستی بر این قلبم گذار آرام جانم ...

بیا لطفی نما بر زینبت جان جهانم ...

چرا من خود خواستارم زینب باشم برایت نازنینم ..

اما عزیــــــــــزم ... من آن زینب که نیستم جانم فدایت ...

من آن صبر عجیب زینب کبری ندارم ..

خدایش آن صبر را بر او عطا کرد ...

منه نالایق دنیا بدیده ، گر آن دم لایق آن صبر بودم ...

خدایم از کرم عطایش را عطا میکرد بر من ...

عزیـــــزم ... جــــان من ... عشــــقم ... همه هستیِ من

نمیخواهم حال نزارم را ببینی... ولیکن میدانم که هر دم

رسد اخبار لحظه ، لحظه هایم از برایت

.............

.......

...

.

عاشـــقانه دوستت دارم ...من فدایت

تنها آرزویم این است : اگر قرار بر رفتن بود ببینم روی ماهت بعد بار سفر بر بندم ...

همین آقا .. همین

....

اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

دادِ دل | دوستت دارم

پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۲۶ ب.ظ

به بهانه ی آمدن بهاری دلپذیر :

باز هم جمله سازی می کنم برایت تا بدانی

من عاشقانه

" دوست ت دارم " در زمین

هر چند من در زمین ساکن ام

اما دلم در گردش عاشقانه ی خلقت بر مدار حضورت جهانگرد شده

با تو و عطر پیراهن ت می گردد

و می چرخد

و قلم  را به هزار بهانه بازی می دهد

تا واژه ها جان بگیرند

و به " نام مهدی " کنار هم مؤدب بنشینند

بهار آل محمد آمده مهدی جان

چقدر دعا کردم تا خدا به برکت وجود آسمانی ات رفع بلا کند از خلقت و

تو شدی بهانه ی تمام آرزوهای مستجابم در زمین

سرت سلامت عشق من

هزاران سپاس تقدیم به محضرت در هستی :

خوب شد تو را دارم تا اگر کارم روزگارم به بلایی رسید

به اشارت نام ت رفع بلا کند خداوند از زمین

مولای من

دلت روشن به آمدن ربیع

دل گرم شدم به پایان مصیبت ها

امیدوار شدم که غصه ها  مسافرند و آن چه برایم می ماند

فقط حضور گرم توست در خلقت

می خواهم تمام عشقم را در یک جمله تقدیم ت کنم :

" دوست ت دارم عشق ناپیدای من "

*** السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی... ***

 

 

§ هر چند حال و روز زمین و زمان بد است §
§ یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است §


§ حتی اگر به آخـــــــر خط هم رسیده ای §
§ آنجا برای عشـــق شروعی مجدد است §

 

 

امشب اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان مشهد می‏بارد و هر بار به یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون می‏نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:

اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه ، اشفع لنا عند اللّه 

 
_________________________________________________________________

نوشته ی خانم فریبا دهقان :


شهادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، خورشید تابان خراسان، غریب کوچه های توس، مولای مهرپرور، ثامن الحجج بر تمامی عاشقان حضرتش تسلیت باد.

 
تقدیر چنین است، گرچه تلخ است اما وقتی حسن ختام دو ماه عزاداری‌ات را در روزی قرار داده باشند که حواله‌ات کنند به آستانه‌ی خورشید، اینجاست که تقدیر دستت را گرفته و در آخرین روز از ماه صفر سال 1392 قرار داده است. و روزی‌ات اگر زیارت این آستان باشد که فبهاالمراد! چنین روزی باشد و پناهگاهت آستانه‌ی شریف امام الرئوف گردد.
بازی عجیبی دارد سرنوشت؛ آنجا که باید دستان شیطان از آستین فردی برآید که مأمونش نامند و جگر معصوم باید در شهری به خون کشیده شود که مشهدش خوانند. و تو نیز همگام می‌شوی با تقدیری که تلخ و شیرینش را نخواهی دانست بی‌گمان، از آنجا که غریب طوس را در کاشانه‌ی خویش به میهمانی در بر گرفته‌ای و مفتخری به میزبانی از این امام. و کاش حق همسایگی را به‌درستی ادا کند میزبان آقا.
اما چه داستانی است سرگذشت دلداده‌ای که روزها و شب‌های بی‌تابی را در دو ماه سیاهپوشی، به رنگ تیره‌ی ماتم سپری کرده است و اینک، داغدار غمی دیگر است؛ داغی از جنس حسرتی عظیم بر غروب یک خورشید، آنجا که هشتمین خورشید را در آغوش خراسان سپرده‌اند و امانتی گران‌بها را در دل این سرزمین به ودیعه نهاده‌اند تا قیام قیامت.
و این دلداده‌ی سوخته دل را نه تاب دوری حرم حسین(ع) است و نه توان دل کندن از پنجره فولاد رضا(ع)، عجب محشری به پاست در دل، عجب قیامتی است در جان. که دست به دامان کرامت مولایش باید سپرد از این مصیبت بزرگ و درد فراق.
سنگین است این بار و سخت است این درد، چه می‌شود ما را بدون آقا؟ چه می‌شود ما را در غم شهادت مولا؟ چه می‌شود ما را. به راستی عجب حسن ختام عظیمی است بر این تقویم پر از رنج و درد شصت روزه، و چه بسا، پایان ندارد دفتر مصایب پاک‌ترین و مظلو‌م‌ترین آفریده‌های پروردگار.

آری! محرم، صفر و... پایان می‌پذیرد اما آنچه برجای خواهد ماند، معرفتی است برخاسته از اشک و آه و سوز دعای این ایام، که دست برنداریم از این خاندان و دل برنگیریم از این مسیر، که این طریق همچنان پابرجاست و رهرو طلب می‌کند به پای دل.

 

 

 

 

التماس دعای فرج ...


اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

 

دادِ دل | قرار زمینی

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۴۳ ق.ظ

در تقویم های زمینی

چند روزی به پایان صفر مانده

اما ....

مولای من

می دانم مسافری

به دیدار سَرورم محمد می روی

سلام مرا هم به پیامبر عزیزم برسان

می دانم شب ها در بقیع در خلوت ترین گوشه ی دنیا بزمی عاشقانه داری با ساکنانش

می دانم شمع روشنی هم نیست

خودت ماه تابی عزیز من بر تاریکی دنیایی بقیع خودت بتاب تا اهل زمین ببیند

چه ماه تابی به جا مانده از همین غریب نشینان زمین

مولاجان

می دانم به مشهد الرضا هم می روی

سلام مرا هم به آقای رئوف خلقت برسان

و بگو دلم مشهدُ المهدی می خواهد

می خواهم خادم مولایم باشم در شهر آرزوهای ظهورش

می خواهم با آمدنت

بقیع را چراغانی کنیم

ترا به نام رسول خاتم : به وصل بخوانیم

و رضا باشیم از داده های خداوندی

مولای من

غصه ها مسافرند مثل ماه صفر

می روند

اما آنچه ماندنی ست تویی و قلب مهربانت

دعای آرامشم تقدیم به محضرت

آرام باش عشق من : قراره زمین به آرامش تو برقرار است

دادِ دل | فدای چشم سیاه ت

يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ

در انتظار تو چشم م سپید گشت و غمی نیست

                گر قبـــــول تو افتـــــد فــــدای چشــم سیاهت

انتظار ..

غریب است ...

غریب است چون فقط به حروفش دل خوش کرده و تنها مانده در زمین

غریب است چون فقط برای یک فاصله ی زمانی تعریف شده

غریب است چون صاحب حروفش : در غیبت به سر می برد

و باید جور اهل زمین و دنیا دوستی شان را همین یک کلمه بدهد

غریب است که می شود با یک واژه هزاران جمله :

آن هم فقط برای یک نفر ساخت

زیباست وقتی می دانی و می توانی و می خواهی :

که از این کلمه برای رسیدن استفاده کنی

که از این کلمه برای وصل بهره بردار ی کنی

که می توان با همین یک کلمه توضیحی طولانی برای یک واقعیت نوشت

می بینی مولا جان :

این واژه ی انتظار هم شبیه من شده

هم تو را دارد هم تو را می خواهد هم تو را دوست دارد هم ...

شده ایم شبیه آسمانی که هم ماه دارد هم ستاره هم کهکشان هم ..

اما فقط آقایی باید باشد

تا چراغ را روشن کند و

..می بینی مولای من ..

محال است تو باشی و واژه ها بی مصرف بمانند

خودت : آقای عاشقانه هایی :

عشق نامه خوانِ عاشورایی و اربعین : 

همه ی این عاشقانه ها را مدیون صبوری تو ام

که مرا در کلاس انتظارت حاضر کردی و برایم شرح عاشقی دادی

: من تعطیلات میان ترم نمی خواهم استاد..

لطفا تاریخ جلسه ی بعدی ..

دادِ دل | م.ح.م.د

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ب.ظ

م.ح.م.د

به فصل نوشتم چون اذنِ وصل خوانی ندارم در زمین

نام معشوق من است

نامی که دلم لحظه شماری می کند برای صدا زدنش اما

فعلا اجازه ندارم نام معشوقم را به " وصل " بخوانم

سهم من از این همه عاشقانه

شده نامی و آن هم فعلا

باید به " فصل " بخوانمش 

عشق من مولای من :

روزی که رفتی و غایب شدی

اجازه ی وصل خواندن نام ت را هم از اهل زمین گرفتند

وقتی لایق نبودیم تو در میان ما باشی و ترا بخوانیم

قرار شد غایب باشی و در غیبت بمانی و

ما هم به قانون زمین

نام ت را " فصل خوانی " کنیم تا روزگار وصل ت از راه برسد و

ما  را " وصل نامه ای"  عاشقانه میهمان کنی

نام ت این روزها شده شبیه اسم اعظم خداوندی که اگر هم بدانم نباید بخوانم

خدایا

مرا ببخش

بار گناهانم را سبک کن

دلم ظهور می خواهد

معشوقی ظاهر می خواهم

دلتنگم برایش

امضا: آسمان

منبع از وب : عاشقانه با مهدی

دادِ دل | خدایــــــــــــــــا ...

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۰۴ ب.ظ

خدایــــــــــــــــا ...

هیچگاه از تو نخواهم خواست که به بلا و امتحان و مصایب دچارم نسازی ؛

خونم که از دیگران رنگین تر نیست ...

ولی از تو میخواهم که صبر و توانش را به من عطا کنی و باز هم در کنارم بمانی ...

از یاد نمی برم که :

همیشه توجه اطرافیان به ما ، در زمان بیماری بیشتر از زمان صحت ماست ...

تو که جــــــــــــــــای خود داری ...

----------------

دیگر نامش  بلا نیست ،

نامش عطا ست ...

توجه ات را که بیشتر کند . 

جملات زیبا گیله مرد

منبع از وب : جملات زیبای گیله مرد .

کدهای عکس و تصویر