دادِ دل {عاشــــقانه ها} :: 💕 پــاتوق منتظران

💕 پــاتوق منتظران

♡ انتظــــار آمــــادگی ست نه وادادگــــی ....







💕 پــاتوق منتظران

♡ انتظــــار آمــــادگی ست نه وادادگــــی ....

💕 پــاتوق منتظران

●●●▬▬▬ ♡بهانه های انتظار...♡ ▬▬▬●●●

*❤ مرا عهدیست با مَهدی(عج) ❤*
*❤ که تا جـــان در بدن دارم ❤*
*❤ به راهش گام بردارم ❤*

●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬●●●

شیخ کلینی روایت کرده اند از امام جعفر صادق (ع)
که این دعا را تعلیم زُراره فرمود
که در زمان غیبت و امتحان شیعه بخواند :

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی نَفْسَک

فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی نَفْسَک لَم اَعْرِفْ نَبِیَّکَ،

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی رَسُولَکَ،

فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی رَسُولَکَ لَم اَعْرِفْ حُجَّتَکَ،

اُللّهُمَّ عَرَّفْنی حُجَّتَکَ فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی حُجَّتَکَ

ضَلَلتُ عَنْ دینی؛

💕 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💕

●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬●●●

💕 کلُ یوم ٍعاشـــــــــــــــورا 💕

💕 و کلُ عرضٍ کـــــــــــرببلا 💕

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

در این رسانــه ی دنیا،
میان بــــــــرفک ها
نه مانده از تو صـدایی،
نه مانده تصویــــری

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

امـــا حالا ما آمده ایم تا زینبت شویم مولا ...

رسانه ای میسازیم زینب گونه ...

از تـــو: هم صدا بر جای میگذاریم

هم تصویر

هم عاشقانه مینویسیم

هم عارفانه

اینجا همه چیز از آنِ توست عشق من

💕 مَهـــدی جـــانم 💕

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

در تلاطم آغوشت
احمقانه است شناگر ماهری بودن!
در تو
تنها باید غرق شد

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

تو مثه آبی روی آتیشم
لحظه به لحظه عاشقت میشم
جادّه ی عشق و رو به من وا کن
خواب دنیا رو غرق رویا کن

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

چقد قشنگـــــــــــــــــــــــــه
اینقد مخلصانه برا امام عصر(عج)
مطلب بنویسیم و کار کنیـــم
که آقا شب ظهـــــُــور
خبــــر ظهورشونو
بدن مـــــــــا
بــراشون
منتشر
کنیم!

♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥

گمنامی برای شهوت پرست ها درد آور است
اگر نه همـــه اجــــر ها در گمنـــامی ست
(شهید سید مرتضی آوینی)

💕 میخواهم گُمنـــام بمانم 💕
♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥♥•♥
مدتهاست وِردِ زبانم شده است
اللـّـهم عجّـل لولیّک الفــــرج...
آخر آقا جان من بی تو یعنــی :
فَنـــــــــــــــا

اللـّـهم عجّـل لولیّک الفـرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیرِ انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...

patoghemontazeran@chmail.ir

♡ آخرین حرفهای بی بهانه
♡ لوگوهای ما
♡ دعای سلامتی امام زمان
♡ لوگوی همسنگران ارزشی
♡ امکانات وب
♡ لوگوی شما

۱۰۹ مطلب با موضوع «دادِ دل {عاشــــقانه ها}» ثبت شده است

دادِ دل | دلت که گــــــــــــرفت ...

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۵۷ ب.ظ

 

دلت که گــــــــــــرفت

دیگه منت زمینو نـــــــــــکش

راه آسمون بــــــــــــــــــازه

پـــــــــــــَـــــر بکش ...

 

* * * * *

 

او همیشه آغوشش باز است

نگفته تورا میخواند ..

 

دادِ دل | شهید مصطفی چمران

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۵۰ ب.ظ

 

 

جملات زیبا گیله مرد

 

از خـــــــــــدا پروا کنید؛
 
تا  پـــــَــــــــــــــــــــــــــر وا کنید ...

 امضا: (شهید مصطفی چمران)

منبع از وب : جملات زیبای گیله مرد.

دادِ دل | آرومم و عاشق ...

جمعه, ۶ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ق.ظ

سلام مولای من 

آخــــــــی آقاجونم ..... بعد از مدتها چقدر الان آرومم ...

نمیدونم چرا .... فقط احساس سبکی میکنم ...

شـُـــــــــــکر ...

•♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥•♥♥• •♥♥•

آقا جونم عاشـــــــــــــقتم .. 

•♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥•♥♥• •♥♥•


یا مولا شبه جمعه ست و ... 

از یه طرف امشب داداش حسینم میره کربلا دست بوسی ارباب

( داداشی مو که میشناسیش "حاج حسین خرازی"

میگن شبای جمعه شهدا میرن کربلا)

اما آقای من ... از یه طرفم امشب شما میری مکه تا صبح برای فرج دعا میخونی :(

فدات بشم آقا جونم

( آه چه انتظار عجیبی ست ...

اینکه کسی شب تا صبح ...

قنوت بگیرد به انتظار خودش ...  )

حالا میدونی چیه مولای من ......

از یه طرف اصلا دلم طاقت نمیاره کناره { آقام ، عزیزِ جانم ، مَهدی زهرا ، مولای همه روزهای بود و نبودم ، معشوقم } ... نباشم  

از یه طرفم آرزوی کربلا رو دلمه 

چیکار کنم ....


•♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥•♥♥• •♥♥•

دادشی یه قولی بهم میدی ؟

اگه امشبم نتونستم باهات بیام پابوس ارباب ...

قول بده وقتی سید مَهدیمون اومد و اون وقت خواستید باهم برید کربلا

بیای منم ببری ...

باشه ؟

یه دستم تو دستای آقام ... یه دستم تو دستای تو 

بریم به سمت حرم عشـــق ... 


منتظر اون روز بی نظیر میمونم ...... 

التماس دعای فرج ...

•♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥• •♥♥•♥♥• •♥♥•

دادِ دل | آقا جونم ســـــــلام ...

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ

سلام آقای من ...

سلام مهربان سرورم ...

از آن روز که اجازه دادی تا دوباره باز گردم به جمع منتظرانت ..

از آن لحظه که خواستی تا زینبت شوم ... آموختی ام که چگونه زینب شوم ...

از آن زمان که آسمانت را فرستادی به این کلبه ی کوچکم ... تا بنویسد از تو برایم ..

تپش های قلب کوچکم حرف میزند ... از تو میگوید برایم

آری شرمنده ام از روزهایی که نبودم و ...... غیبت خوردم پای دفتر انتظارم ...

شرمنده ام مولای من ... ببخش این کوچک ترین را ... ببخش ..

اما از تو تا نهایت بیهایت ممنونم مولایم ...

آقا میدانم نوشته هایم جان ندارند ....

میدانم قلمم آنگونه نیست که شرح تو کنم ..

اما میخواهم قلمم را ، قلبم را ... همه دنیایم را به دست تو بسپارم ...

دل داده ام آقا ...

دلداده ی تو شدم مَهدی ام ...

اگر کسی دل به تو بسپارد تو که رهایش نمیکنی!!! مگر نه ؟

پس بیــــــــا این دل مال خودت ...

بگذار حرفهای دلی که در دست توست بشنوم ..

بگذار طنین صدای گوش نوازت را که با قلب کوچکم سخن میگویی بشنوم ...

بگذار بشنوم و با باران واژه ها عشق تورا بر سر جهان ببارانم ...

بگذار تورا عاشقی کنم عزیزِ جانم .. " عزیز زهرا (س) "

دادِ دل | چاه م برایت

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۸ ب.ظ

در زمین قدم می زدم به یادت

تا شاید کمی از بار دلتنگی هایم کم شود

اما .. دلم بهانه گیر شد

حال .... ترا می خواهد 

بیا کمی از منظر نگاهم عبور کن

دلم قدم زدن های عاشقانه ات را میخواهد در زمین زیر باران

بیا کمی عاشقانه برایم قرآن بخوان

دلم برای صوت دل نشین قرآنت تنگ شده 

مولای من :

بیا کمی هم  مرا مُرور کن : ببین دلم لبریز شده از عاشقانه ها

ببین دلم لبریز شده این همه حرف های ناگفته که تا برایت می نویسم :

دوباره واژه ها جان می گیرند به نام ت

دوباره لبریز می شوم از حضورت و باز باید جمله سازی کنم برایت

بیا کمی از غیبت ت بگو

یا نه ..  غیبت دلتنگت می کند

بیا کمی از حضور بگو

اما نه ... حضور هم دلگیرت می کند که اهل زمین یادت نمی کنند

بیا از ظهور بگو برایم

می دانم دلت هوای ظهور را کرده

بیا در برابرم بنشین برایم سخن بگو

اصلا ...

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

من چاه می شوم برایت 

همان چاه ی که دل نامه  می خوانی برایش

همان چاه ی که دلتنگی هایت را بلند می گویی برایش

دلم چاه دردمندی هایت :

بیا سخن بگو کمی خودت را سبک کن مولای من

دادِ دل | زینب آمد..

دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ب.ظ

زینب آمد مولای من

آهسته قدم بر سرزمین کربلا می گذارد

زمین به احترام ش از حرکت می ایستد

مبادا سکوت بانو به هم بخورد

مولای من : می بینی ؟

کربلا را سکوت عجیبی فرا گرفته

به گمانم زمین

حیرت زده شده که این بانویی که امروز به کرب و بلا رسیده

همان بانوی چهل روز پیش است که از کربلا رفت!!

خدایا ..

اگر این بانو زینب است :

پس چرا قامت بلندش خمیده است ؟

پس چرا تاب قدم برداشتن ندارد؟

خدایا ...

این چهل روز چه بر بانو گذشته که اینگونه : خلقت را حیرت زده کرد

بانوجان؟

قدِّ کمانت کجا بود ؟

موی سپید از کجا آوردی ؟

مِعجرت هنوز هم که خاکی ست !!

بانو جان؟

آمدی : رقیه را نیآوردی ؟

بانوجان :

بانو بانو زینبم

به دنبال مولایت می گردی : نیست ؟

آن بدن شرحه شرحه را می خواهی؟

حسین م کجاست ؟

بانوجان :

آن نشان را می بینی میان گودال :

آنجا مدفن حسین توست 

تو که به اسارت رفتی :

از مغرب زمین از پشت دریاها

عده ای پاک سرشت آمدند و حسین ت را :

عشق ت را به این زمین سپردند تا دست نامحرمان به معشوقت نرسد

تا تو از سفر برگردی

خوش آمدی بانو ... 

اما تو در مسیر بازگشت :

زینب را ندیدی ؟

همان بانوی رشیده  ای را که قد بلندش

علی را به یاد اهل زمین می آورد ..

خدایا ...

زینب ...

دادِ دل | از غیبت چه خبر ؟

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

برای تو می نویسم

که این روزها دلتنگی و دل غمینی در زمین

 برای تو که آقای آفرینشی و

قرار است بار امانت اهل زمین را به جان بخری

مولای من

جانم به قربان اشک های آسمانی ات

که این روز ها با گوشه ی شال عزایت پنهانش می کنی

یادت بماند

من که ترا بی نهایت دوست دارم

حتما آن دانه های الماس نگاهت را هم از پشت پرده ی شال عزایت می بینم

می بینی آقای من ؟

من هم شبیه تو شده ام در غیبت

من هم درد و غم ترا احساس می کنم این روزها

کاش لایق بودم

سَری به غیبت می زدم

همنشین ت می شدم

کمی دل ت را برایم با صدای بلند می خواندی 

کاش لایق بودم کمی کنار حوصله ات می نشستم

نگاهت می کردم التماست می کردم

برایم سخن بگویی

دلم برای صدایت تنگ شده

بیا کمی حرف بزن برایم از غصه هایت بگو

.................

هر چه منتظر شدم نیامدی

دلم را بر می دارم

رو به قبله ی عاشقی ام می ایستم

دست بر قلبم می گذارم و

به نام ت : سلامی عاشقانه تقدیم ت

شنیدم شنیدم :

پاسخ سلامم را عاشقانه تر از سلامِ من دای

به امید دیدار عشق من

دوستتدارم مهدی جان

نوایِ دل | عصر یک جمعه ی دلگیر ...

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۱۹ ب.ظ

" بِسمِ رَبّ المـَــــــــهدی ... گل تقدیم شما

 

 عصر یک جمعه ی دلگیر ...  

 

 

عصر یک جمعهء دلگیر،

دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

 

  

 

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

 

 

 

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

 

 

 

و چرا هیچ کسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و

 

 

غم عشق به پایان نرسیده است.؟!

 [.... ] 

بقیه در ادامه مطلب ...


 

 

   

 گل تقدیم شما" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر

 

 و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... " گل تقدیم شما 

 

 

دادِ دل | امان از این پنجشنبه های زمین آقا ..

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۸ ب.ظ

 " بِسمِ رَبّ المـَــــــــهدی ... گل تقدیم شما


http://s1.picofile.com/file/7462726983/4.jpg

امان از این پنجشنبه های زمین آقا ..

چقدر زود به زود به هم می رسند و

مرا آشفته ی نیامدنت می کنند ...

از کدام قصه شروع کنم ؟

از کدام پنجشنبه ؟

از اولینش که مرا بیقراره حضورت کردی و

در پس پرده پنهان شدی ؟

یا از آخرینش که مرا بی تاب ظهورت کرده ای ؟

بیا ببین ..

باز هم من مانده ام و ثانیه های رو به پایان پنجشنبه ی

دیگرم با تو ..


نمی دانم با کدام واژه بگویم ؟

در انتظار نفخ صوره ظهورم آقای من ..

چشم براه قیامت زمینم ...

بیا : قیامتم را برپا کن ...

بیا : صور را می دمند : صحرای محشرش با من ..

دلم را بر صراط مستقیم ظهورت پهن کرده ام :

محشری برپاست این گوشه ی زمین در جان من ..

بیا و از محشره بیقرارم عبور کن ..

اجازه بده سایه ی قامت دلربایت بر صحرای جانم بنشیند ..

بیا قدم بر جانم بگذار ..

جانم به قربانت ... : ......

.................................................................

......... بمانـــــــد..........

واژه ای پیدا نکردم برای ادامه ...

نقطه چین ها : یعنی : می نویسم بعدا ..

امضا: آسمان

 گل تقدیم شما" اللّهم عجّل لولیّک الفرج و العافیة و النّصر

 و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ... " گل تقدیم شما 

کدهای عکس و تصویر