دادِ دل | تو همیشه هستی...
آقــــــــــای من ســــــــــــلاااااام ...
.
سلامی به بلندای هفت آسمان
و به وسعت دریایِ بیکران و آسمانِ آبیِ بی انتها ...
سلامی پر از پاکی و عشقِ پاک و بی انتها تقدیم به تو ...
به تویی که پاکی ها و آسمانی شدن ها را آموختی ام ...
به تویی که از منه روسیاه و سراپا تقصیر
و از دلِ خالی و پوچ و بی تدبیر
دلی عاشق و چشم و دل سیر از تمام جهان و جهانیان ساختی ...
دلی ساختی که جز برای تو و معبود نمیتپد
و جز از برای تو و ندیدن و نبودنت تنگ نمیشود
و جز از حضور دائمت و این حس سرشارِ از بودنت ،
چه اینجا در کنارم ،
و چه در میان جمع عاشقان و دوستدارانت ،
و ارادتمندان و همراهانت ،
سر را وادار به سجده شکر و سجده ی عشق نمیکند ...
....
باید در برابر همه اعتراف کنم :
چند صباحی ;
وقتی نبودنت (که از نفهمی و اشتباه من بود و خیال از نبودنت) بر من غالب شد
وقتی کنارم بودی و ندیدمت، :
شده بودم همچون آنانی که کسی را از دست داده اند
همچون آنانی که کسی در میانشان نیست و به دنبالش روز و شب میگردند
.
و چه اشتباه می انگاشتم .... !!!
و چقدر ساده ،
ندیدمت ... !!! !
حال اما به برکت میلاد پُر نور و برکتت
سرشار شده ام از بودن هایت و حضور همیشگی ات ...
....
حال ، دگر نمیتوانم نبودن هایت را بهانه ی دلتنگی هایم کنم
دگر بهانه هایم ، بهانه های انتظار است
بهانه های قلبی که از حضورت ، مدام شوق تپیدن دارد و گذر از غیبت... و شوق وصال ...
و نمیدانم در کدامین گوشه از زمین زیرِ سقفِ این آسمانِ بی کران
بی چتـــــــــر .....
زیر شُـــــرشُـــــرِِ باران .....
با شوقی سرشـــــــار به ایستم و خدای را هـــــزاران هزار بار شــــــــکر گویم بخاطر تو و تمـــــــــام بــــــــودن هایت ...
....
تـــــــو همیشه هستـــــــــــــــی ...
..
شــــــُـــــکـــْـرًلِلّه...
.