♥• بسم رب المهدی ... •♥
سلام مَهـــــ♥ـــدی جانم ... سلام آقای من♥
مولایم♥خوب است ؟ جانم♥ آرام است ؟
......
آخه شما کجایی عشق من ؟ آخه چرا انقدر تنهایی مولاااااااااااا ؟
دلم یه دنیا گرفته ...
یه دریا دلتنگم براتون ...
..........
......
..
آخه آقا هیچکس واقعا با شما نیست ...
هیشکی به فکر شما نیست ...
هیچکس حاضر نیست به خاطرتون ، نمیگم از همه چیز حتی از یه چیز کوچیک یه منفعت کوچیک خودش بگذره ....
هیچکس خالص نیست ...
هیچکس جان بر کف نیست ...
هیچکس دلداده نیست ...
هیچکس عاشقی بلد نیست ..
هیچکس سربازی بلد نیست ...
هیچکس تشنه نیست ...
هیچکس شهید و هلاکت نیست ...
هیچکس برای تو زندگی نمیکنه که برای تو شهید بشه ...
اگه شهادت و دوس داشته باشن
شهادت راحتو برای خودشون میخوان حاضر نیستن سخت بگذره بهشون ...
همه اینا رو دارم به خودمم میگم آقا جون ...
به خودم بیش از همه شک دارم ....
فک میکنم دیگه هیچ کسی رو نمیشه شناخت ...
حتی خودمو نمیشناسم ...
.....
عاشقان وسربازان جان برکف و خالص و بی ریات
اگه هم باشن انقدر کم اند که به چشم نمیان ..
انقدر کم اند که در توانشون نیست که کل جهان و آب و جارو کنن برات ..
انقدر کم اند که هر چه میکنن زمین آماده نمیشه ...
زمینه سازی برای ظهورت عاشقانی را میطلبد
که فتح کنند قله عشقت را در فراسوی عالم ...
....
دلم خیلی گرفته ..
طوفان زده س این دل ...
از هم پاشیده ...
فدایت شوم ..
بیا و دستی بر این قلبم گذار آرام جانم ...
بیا لطفی نما بر زینبت جان جهانم ...
چرا من خود خواستارم زینب باشم برایت نازنینم ..
اما عزیـــــ♥ـــــزم ... من آن زینب که نیستم جانم فدایت ...
من آن صبر عجیب زینب کبری ندارم ..
خدایش آن صبر را بر او عطا کرد ...
منه نالایق دنیا بدیده ، گر آن دم لایق آن صبر بودم ...
خدایم از کرم عطایش را عطا میکرد بر من ...
عزیــــ♥ـزم ... جــ♥ــان من ... عشـ♥ـــقم ... همه هستیِ من♥
نمیخواهم حال نزارم را ببینی... ولیکن میدانم که هر دم
رسد اخبار لحظه ، لحظه هایم از برایت
.............
.......
...
.
عاشـ♥ــقانه دوستت دارم ...من فدایت
تنها آرزویم این است : اگر قرار بر رفتن بود ببینم روی ماهت بعد بار سفر بر بندم ...
همین آقا .. همین
....
اللـّـــ♥ـــهم عجّــ♥ـــل لولیّک الفــــ♥ــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...