دادِ دل | تو و سیب ...
سلام مولای من ...
دعوتم کردند از گوشه ای از این دنیای مجازی
تا بیروم و قلمم را در برابر تصویری امتحان کنم ..
ولی ...... من نه نویسنده ام
و نه نوشتن را خوب میدانم
تنها ، روزی که عاشق تو شدم
قلمی آسمانی به دستِ منِ بی قابل دادند
تا گاهی روزها از عشقت و برایت قلمی بزنم
تا که در نبودت با این هدیه ای که به یادگار دارم از تو ،
آرام گیرم ..
حال نمیدانم از این تصویر چه بگویم
این تصویر نه از تو و نه از عشقی آسمانی سخن میکند
که بتوانم در برابرش با هدیه ات قلمی بزنم و سخن کنم
اما جمله ای مهمانشان کردم که میخواهم برای تو هم بنویسمش عزیزم
سیب با زبان بی زبانی به مار خواهد گفت :
* برو که در کنارِ من جایت نیست *
* من در حجابم و راهی برای نفوذ نیست *
- - دیالوگی برای عکس: - -
خواهرم بگذار با تو سخن کنم :
به این سیب سرخی که در دست گرفته ای بِنگر .. ،
زیباست ...
اما در حجاب .
او به آنچه خدایش به او عطا کرده راضی ست و خویشتن را نمی آراید
و با وجود همان حجابش زیباست
و خود نیز این را میداند :
که زیبایی اش از حجابش اوست
او با حجابش به ماری که به دورش چنبره زده
میفهماند که باید زَهر نیشش را جای دیگری خرج کند
و با زبان بی زبانی به مار خواهد گفت :
* برو که در کنارِ من جایت نیست *
* من در حجابم و راهی برای نفوذ نیست *
-----------------------------------------
یا مَهــ♥ــدی ... التماس دعای فـــــــــــرج
اللـّــــــهم عجّـــــل لولیّک الفــــــرج و العافیة و النّصر
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
اللَّهُمَّ صَلِّے عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ والعَنْ أعْدَاءَهُم اَجمَعین
- ۹۳/۰۱/۲۶