دادِ دل | قم-جمکران
به نام او ... بِسمِ الله الرّحمٰن الرّحیم ..
السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر ... السلام علیک یا بنت فاطمة و خدیجه ..
سلام بر تو ای بانوی آب و آفتاب ...
سلام تنها بانوی با کرامت ایران ..
سلام ای عزیزٍ دلٍ برادرت رضـــــا ..
سلام معصـــــومه ام..
تو که زینب بوده ای برای رضـــــــایَت ..
تو ای نازنین دخترِ موسی کاظم ..
بانو چقدر دلتنگ حرمت بودم
ممنونم که مرا به حضور طلبیدی
ممنون بزرگ بانوی ایران و اسلام که اذن دخولم دادی
چه زیبا آستانی داری عزیزم ...
از دورها که گنبد طلایی رنگت را دیدم
به نشانه ی ادب و احترام و عشق ، دست بر سینه گذاشته
سلامی از اعماق جان ، از روی شوق دادم و تشکری شورانگیز بخاطر دعوتت در این روز عزیز ...
هرچه نزدیکتر میشدم : سر به پنجره و نگاهی به آسمان ، قطره اشکِ شوقی و : شکراًلله ...
.
آری باز منم مزاحم همیشگی ... همان که یا با جسم سرد زمینی و یا گاه با مرغ دل پر میگیرد حوالیِ آستانِ مقدس تان ...
از بارگاه تو تا بارگاه مولایم ... گاه بر این گبند طلایی رنگ و گاه بر آن گنبد آسمانی ..
.
از حرم تا به حرم را همیشه برای حسین بن علی و ابالفضل شنیده بوده ایم ...
آری من کربلا ندیده ام
ولی
از قم به جمکران
برای من از حرم تا به حرم در شِبهِ کربلای ایران است
اجازه دهید کبوتر دلم جاده اش همیشه در آمد و رفتِ این دو گنبد باشد..
.
بانو ببخش ، مَهدی جان ببخش که این دل بهانه گیر ، گاه و بی گاه : دلتنگتان میشود و عزم سفر میکند
این دل همه را عاسی کرده .. باید بگیرمش در قفسی محبوسش کنم ..
قول داده ام دگر بهانه نگیرم ، دگر دَمی نزنم :-(
باشد برای زبانم قفل میگیرم ..
اما برای دلم حتی قفس چاره ساز نیست ...
الا ای جانانِ من ... میان قم-جمکران محبوسم کنید ..
یا فاطمه جان : این جمعه ای که طلبیدی منه روسیاه را به حضور
اصلا برای بازگشت میلی نداشتم .. انگار که این آخرین دیدار است :'(
شاید دنیا و این جسم زمینی مهلتم ندهد دوباره بیایم
اینبار وقتی خواستم به سمت جمکران بروم اول بار بود که بی اختیار خداحافظ گفتم ولی بی تأمل دوباره به امید دیدار گفتم و زیارتی دوباره را به زودی طلب کردم ...
.
حالا جاده ای آسمانی را بر روی زمین طی میکنم
از حرم تا به حرم ...
گاهی نگاهی به پشت سر و گاهی به رو به رو
گاهی به فاطمه معصومه و گاهی به مَهدی زهرا
میم.میم (معصومه.مَهدی)
نزدیک میشوم به مسجدی آسمانی بر رو زمین ...
♡♥ سلام بر مولایــم .. ♥♡ این را دورتادور میدانی به نام میدان آل یاسین در حوالیِ مسجد جمکران دیدم
آرام بگیر قلبِ کوچکم ... آرام بگیر ...
چه حس کرده ای که اینگونه تپیدن گرفته ای !!!
صل الله علیک یا بقیة الله فی ارضه ..
آقای من سلام ...
سلام عشقِ آسمانی ام ...
سلام تپش های قلبم ...
...
لیلای من سلام .
مولای من :
مسجد جمکرانت در نظرم زیباترین و رویایی ترین و آرمانی ترین قطعه ی زمین است ...
آسمان در آنجا پیداست ... جمکرانت بر روی زمین بنا نشده ،
به گمانم بر روی ابرها بنا نهاده ای عزیزم ... شوق پرواز میگیرد دلم میان این زمینِ آسمانی ...
دلم میخواهد ، تا به صبح ، در حیاط ت از این سو به آن سو پر بزند ...
چه آرامشی میدهد نمازت در این بارگاه : سید مَهدی ام ...
بر ابرها سوار میشوم و بر روی بام آسمانی رنگت فرود می آیم ..
شکرت خدای من ...
شکرت که مَهدی دارم ...
.
سید من ... مولای من ... مگیر این عشق را از دلِ من
الهی دلِ شکسته ی ما را انیس و مونس باش...
- ۹۳/۰۶/۰۸