استاد من سلام
مولای من
لحظه های زمینی
بی تاب در شوق حاضر بودن ت در حال ه عبور از غیبت اند
می گذرند اما :
از مسیر روشن حضورت عبور می کنند برای رسیدن به ظهور
آقای مهربان من
روز معلم که می آید
دل م برای برپایی جشنی زمینی برای ت دلتنگی می کند
همه را دعوت می کنم
میهمان ها می آیند
دسته گلی آبی رنگ به رنگ آرامشِ نگاه ت هم آورده ام
تقدیر نامه هم روی میز است :
" با تشکر از زحمات بی دریغِ شما
برای هدایتِ اهل زمین از ابتدای خلقت تا به امروز "
هر چند در خلقت حاضری
و حضورت برای تربیتِ نسلِ آدمی اِلزامی ست
اما ببخش
که همیشه جای حاضربودن هایت در مجالسِ زمینی ما :
خالی مانده
ببخش
که شایسته تر شما نداریم برای معلم بودن در زمین
و باز هم به تقدیر از غیرِ تو مشغولیم این روزها
می ماند
این دسته های گل
این تقدیر نامه ها
این یادمان ها
همه برای آمدن ت
مشتاقانه بر پا می ماند
تا خودت بیایی
و بر مقام استاد بودن ت حاضر و ظاهر بنشینی
و جای خالی ات را خودت پُر کنی
اما اجازه بده از پشتِ مرزهای غیبت
تبریک عاشقانه ام را در حضور
تقدیم ت کنم
تا بدانی مشتاقانه چشم به راه ظهورم
استاد مهربان من در خلقت :
روزت مبارک
- ۹۳/۰۲/۱۲