دادِ دل | م.ح.م.د
به فصل نوشتم چون اذنِ وصل خوانی ندارم در زمین
نام معشوق من است
نامی که دلم لحظه شماری می کند برای صدا زدنش اما
فعلا اجازه ندارم نام معشوقم را به " وصل " بخوانم
سهم من از این همه عاشقانه
شده نامی و آن هم فعلا
باید به " فصل " بخوانمش
عشق من مولای من :
روزی که رفتی و غایب شدی
اجازه ی وصل خواندن نام ت را هم از اهل زمین گرفتند
وقتی لایق نبودیم تو در میان ما باشی و ترا بخوانیم
قرار شد غایب باشی و در غیبت بمانی و
ما هم به قانون زمین
نام ت را " فصل خوانی " کنیم تا روزگار وصل ت از راه برسد و
ما را " وصل نامه ای" عاشقانه میهمان کنی
نام ت این روزها شده شبیه اسم اعظم خداوندی که اگر هم بدانم نباید بخوانم
خدایا
مرا ببخش
بار گناهانم را سبک کن
دلم ظهور می خواهد
معشوقی ظاهر می خواهم
دلتنگم برایش
امضا: آسمان
منبع از وب : عاشقانه با مهدی