دادِ دل | دوستت دارم
به بهانه ی آمدن بهاری دلپذیر :
باز هم جمله سازی می کنم برایت تا بدانی
من عاشقانه
" دوست ت دارم " در زمین
هر چند من در زمین ساکن ام
اما دلم در گردش عاشقانه ی خلقت بر مدار حضورت جهانگرد شده
با تو و عطر پیراهن ت می گردد
و می چرخد
و قلم را به هزار بهانه بازی می دهد
تا واژه ها جان بگیرند
و به " نام مهدی " کنار هم مؤدب بنشینند
بهار آل محمد آمده مهدی جان
چقدر دعا کردم تا خدا به برکت وجود آسمانی ات رفع بلا کند از خلقت و
تو شدی بهانه ی تمام آرزوهای مستجابم در زمین
سرت سلامت عشق من
هزاران سپاس تقدیم به محضرت در هستی :
خوب شد تو را دارم تا اگر کارم روزگارم به بلایی رسید
به اشارت نام ت رفع بلا کند خداوند از زمین
مولای من
دلت روشن به آمدن ربیع
دل گرم شدم به پایان مصیبت ها
امیدوار شدم که غصه ها مسافرند و آن چه برایم می ماند
فقط حضور گرم توست در خلقت
می خواهم تمام عشقم را در یک جمله تقدیم ت کنم :
" دوست ت دارم عشق ناپیدای من "