دادِ دل | بیا و مرا مهمان آسمان کن
چه فرخنده شبی ست مولای من
چه زیبا آسمانها را برای بانوی آب آذین بسته اند
چقدر دلم میخواست امشب مهمان آسمان میشدم
چقدر دلم میخواست می آمدم به پیشگاهت ، بوسه بر دستانت میزدم
و با تمامی قلبم ... با شور و عشقی که در قلبم می جوشد ،
چشم در چشمان پر مهرت تبریکی عاشقانه می گفتمت
عزیز ناپیدای من بیا یک امشبی را اگر به قانون زمین پیدا نمیشوی ،
لااقل به قانون آسمان بر من بتاب ، ماهِ من
بیا دستان کوچکم را بگیر ... امشبی را مهمان آسمانها کن مرا
بیا مرا ببر بین جمع آسمانیان جایم بده ... شاید بخاطر عشق به تو راهم دهند
میخواهم بیایم : عشق را ببینم در چشمان علی و زهرا
شور را ببینم در چشمان خدیجه و رسول خدا
نور را ببینم در چشمان زینب و حسن و حسین
میخواهم مادر آسمانی ام [زهرا(س)] را ببینم
بانوی آسمان و زمین را در بین عزیزانش و در کنار تو ببینم
بیایم و به تمام آسمانیان میلاد یگانه دخت رسول الله را تبریکی جانانه گویم
و برسه ای بر دستان زهرای مرضیه بکارم و از او بخاطر وجود نازینش تشکر کنم
و خدای را شکر گویم
صبر کن گلهای نرگسم را بچینم و برای آسمانیان بیاورم
باید گلهای نرگسم را برای مادر بیاور
...
امشب بهشت و آسمانها ز نورِ علی و فاطمه نورانی شده
...
مولای من بیا تا زمین نیز ز نورِ تو نــــــــورانی شود
♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡
و جعلنا من خیره انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه ...
♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡♡♥♡